کسی را دل دهد کاین راز گوید؟

نبیند ور ببیند بازگوید‌؟

چو شخصی کاو به کوهی راز گوید

بدو کوه آن سخن را باز گوید

با بلبل مست راز گوید

غم‌های گذشته باز گوید

با کوه کسی که راز گوید

کوه آنچه شنید باز گوید

نه یک محرم که با او راز گوید

نه یک هم دل که رمزی باز گوید

نه یک همدم که یک دم راز گوید

نه یک محرم که رمزی باز گوید

نه روی آنکه با او راز گوید

نه برگ آنکه رمزی باز گوید

وگر دانم زبانم راز گوید

اناالحق همچو دستم باز گوید

چو از قرآن حقیقت راز گوید

ز سر دوست اینجا باز گوید

که با من هر زمانی راز گوید

دگر منصور با تو باز گوید

چو من واصل شود این راز گوید

اناالحق با همه کس بازگوید

ترا دانا ز دانش راز گوید

طریق علم معنی بازگوید

همان کو گفت هم او بازگوید

در اینجاگه همه کل راز گوید

ندارد تا زبان او راز گوید

یقین شرح شما را باز گوید

خدا باید که مر خود راز گوید

اناالحق هم بخود او باز گوید

طلب کن پیر تا کل راز گوید

ترا از دید کلّی باز گوید

شود کشته کز اینجا بازگوید

نماند او کز اینجا راز گوید

کس با چو تو یار راز گوید

یا قصه خویش بازگوید

عاقل کردست با تو کوتاه

لیکن عاشق دراز گوید

از عشق تو در سجود افتد

[...]

چشمم به ستاره راز گوید

جانم غم رفته باز گوید

به پیش او نشیند راز گوید

حکایت های دیرین باز گوید