گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

همالانم همه از بخت نازند

گهی اسپ و گهی نازش طرازند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

چون آهوکان سم بنهند و بگرازند

گویی که همه مهرهٔ نرد شبه بازند

آن گردن مخروط هر آنگه که بیازند

دو گوشهٔ شیزین کمانی بطرازند

منوچهری
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - این شعر را حکیم سنایی در پاسخ یکی از شعرا گفته

 

چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند

هر که متواریست اکنون خیمه بر صحرا زند

دلبر اکنون هر کجا رنگیست رخت آنجا برد

عاشق اکنون هر کجا بوییست آه آنجا زند

بینوایان را کنون دست صبا بر شاخ گل

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - آن شاعر این شعر را در پاسخ حکیم سنایی فرستاد

 

باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند

شورها بینی که اندر حبة الماوا زند

از علای خلق او عالم چو علیین شود

پس خطابش قرب «سبحان الذی اسری» زند

کیست کو پهلو زند با آنکه دولتخانه را

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۷

 

دل منه با زنان از آنکه زنان

مرد را کوزهٔ فقع سازند

تا بود پر زنند بوسه بر آن

چون تهی شد ز دست بندازند

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۷ - فصل فی ختم الکتاب

 

خاکیان جان نثار او سازند

قدسیان خرقه‌ها در اندازند

سنایی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیت‌نامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه

 

فسون‌سازان که از مَه مُهره سازند

به چشم‌افسای همت حقه بازند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۷ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

مسی کز وی مرا دستینه سازند

بِهْ از سیمی که در دستم گدازند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را

 

چنان بزمی که شاهان را طرازند

بسازیدش کز آن بهتر نسازند

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۵