گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۵

 

ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا

جز آرزوی صحبت تو کار ندارم

یعقوب چو تو یوسفم اندر همه احوال

زان جز غم روی توفیاوار ندارم

دکان ترا جز فلک شمس ندانم

[...]

سنایی
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ملک اتسز

 

ای شاه ، بجز خدمت تو کار ندارم

جز مدح تو با خاطر خود یار ندارم

در سایهٔ زنهار تو یک ذره مخافت

از حادثهٔ عالم غدار ندارم

نازی ، که نه از تست بجز رنج ندانم

[...]

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳

 

جز سر پیوند آن نگار ندارم

گرچه ازو جز دل فکار ندارم

هر نفسم یاد اوست گرچه ازو من

جز نفس سرد یادگار ندارم

شاد بدانم که در فراق جمالش

[...]

انوری
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم

بی تو علم الله که جز این کار ندارم

دور از شب زلفین تو مرگ دل من باد

آنروز، کش از درد تو، تیمار ندارم

از عشق تو خوارم، نه که خود عزم من آنست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۰

 

منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم

که بر آن کس که نه عاشق به جز انکار ندارم

دل غیر تو نجویم سوی غیر تو نپویم

گل هر باغ نبویم سر هر خار ندارم

به تو آوردم ایمان دل من گشت مسلمان

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۱

 

عاشق شدم و محرم این کار ندارم

فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم

آن عیش که یاری دهدم صبر ندیدم

وان بخت که پرسش کندم یار ندارم

بسیار شدم عاشق و دیوانه از این پیش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

یار آمد و من طاقت دیدار ندارم

از خود گله ای دارم و از یار ندارم

شادم که: غم یار ز خود بی خبرم کرد

باری، خبر از طعنه اغیار ندارم

گفتم: چو بیایی، غم خود با تو کنم شرح

[...]

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم

درین دیار چه مانم چو هیچ کار ندارم

مرا نمی شمرد آن مه از سکان در خود

برون روم چو درین شهر اعتبار ندارم

مصیبت است بغربت غم هجوم رقیبان

[...]

فضولی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۹۱- نگاهی نیشابوری

 

شبی که پیش نظر شمع روی یار ندارم

بسان شعله آتش دمی قرار ندارم

سام میرزا صفوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴۵

 

به سینه تخم امیدی چو شوره زار ندارم

ستاره سوخته ام چشم بر بهار ندارم

چو درد و داغ محبت درین قلمرو وحشت

بغیر گوشه دل هیچ جا قرار ندارم

گذشته است ز منصور پایه سخن من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵۲

 

حوصله وصل آن نگار ندارم

دام به اندازه شکار ندارم

بحر به پیمانه حباب نگنجد

در ره او چشم انتظار ندارم

نیست به پیغام خشک نیز امیدم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵۳

 

حوصله وصل آن نگار ندارم

دام به اندازه شکار ندارم

گوهر دریای بیکرانه عشقم

در صدف آسمان قرار ندارم

صحبت من در مذاق عشق گواراست

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

به جیب چاک و به دل داغ هجر یار ندارم

چه سان به سیر روم روی لاله‌زار ندارم

لب هوس چه گشایم به آب چشمة حیوان!

اجازت از دم شمشیر آبدار ندارم

رسید دست و گریبان، بهار و سبزه برآمد

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۹

 

به شهربند تعلق دمی قرار ندارم

سر مصاحبت اهل این دیار ندارم

دماغ دیدن اغیار و جور یار ندارم

منم که با بد و نیک زمانه کار ندارم

مربی ام بود آب و هوای مملکت عشق

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۱

 

می‌ام به‌ ساغر اگر خشک شد خمار ندارم

خزان‌گمست به باغی‌که من بهار ندارم

هوس چه ریشه‌ کند در زمین شرم دمیدن

چو تخم اشک عرق واری آبیار ندارم

محبت از دل افسرده‌ام به پیش که نالد

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم

ولی چو آینه در دل ز کس غبار ندارم

مرا که شهره به سرگشتگی شدم چه کنم

چو جام باده به گردیدن اختیار ندارم

اگرچه یک گل از این بوستان نچید دلم

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

ز دست رفتم و امید دستیار ندارم

برهنه پایم و منت ز پای زار ندارم

چرا ز باد مخالف دلم غمین گردد

نشسته کشتیم امید از کنار ندارم

منم چو آینهٔ زنگ بسته در این دور

[...]

سعیدا
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

در هجر تو پروای دل زار ندارم

من در غم خویشم به کسی کار ندارم

دانی که میان من و زهاد چه فرق است؟

فرقی که من از کار خود انکار ندارم

گربار به اغیار دهی گر نروم من

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
۱
۲