انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸
هر غم که ز عشق یار میبینم
از گردش روزگار میبینم
بیداد فلک از آنکه دی بودست
امروز یکی هزار میبینم
تا شاخ زمانه کی گلی زاید
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰
هر جور که من ز یار می بینم
از نامه روزگار می بینم
عیشی نه بکام دل همیرانم
رنجی نه باختیار می بینم
خون ریزی وعده های او دیدم
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم
مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳
همیشه نرگس مست تو را بیمار میبینم
ولی در عین بیماریش مردمدار میبینم
جهان میگردد از سودا، سیه بر چشم من هر دم
که چشم نازنینت را چنان بیمار میبینم
ز شربتخانه لطفت دوایی ده که با دردت
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه)
قدرت کردگار میبینم
حالت روزگار میبینم
حکم امسال صورت دگر است
نه چو پیرار و پار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۳
دولت وصل یار میبینم
کام دل در کنار میبینم
همه روشن به نور او نگرم
گر یکی ور هزار میبینم
آنکه از چشم مردمست نهان
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۴
به عشق چشم بیمارت دلم بیمار میبینم
ولی از نوش سیراب لبت تیمار میبینم
همیشه چشم سرمست تو را مخمور مییابم
ولی در عین سرمستی خوش و هشیار میبینم
لب لعلت چو میبوسم حدیثی بازمیگویم
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۳
چمن شکفته و گلها ببار می بینم
ولیک بی رخ او گل چو خار می بینم
اگر بهشت بود دوزخ است در چشمم
هر آن دیار که خالی ز یار می بینم
گل امید من از باد هجر گشت زبون
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۱
بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بینم
تو گویی صورت یار از در و دیوار می بینم
جهانی عاشق رویش ولیکن رخ ز من تابد
که من در عین بیتابی درو بسیار می بینم
مگر درمان درد من شکیبایی کند ورنه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۵
فروغ مهر در پیشانی دیوار میبینم
صفای طلعت آیینه از زنگار میبینم
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف
ز چشم دوربین من بر سر بازار میبینم
نمیگردد حجاب بینش من پرده ظاهر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵۳
ز خط طراوت رخسار یار می بینم
صفای آینه را از غبار می بینم
کدام سوخته جان گشته است گرد سرت
که ماه روی ترا هاله دار می بینم
ز لال خضر ترا پیش مرگ خواهد شد
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴
شاه دلدل سوار می بینم
صاحب ذوالفقار می بینم
دمبدم در تجلیات ظهور
جلوه روی یار می بینم
عکس صانع بجان و دل دیدم
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۴
نپندارم که دیگر در جهان اغیار میبینم
که در آیینهٔ دل طلعت دلدار میبینم
ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ
نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار میبینم
مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ
آینه صد هزار میبینم
در همه روی یار میبینم
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - فتنههای آشکار
فتنهها آشکار میبینم
دستها توی کار میبینم
حقهبازان و ماجراجویان
بر خر خود سوار میبینم
بهر تسخیر خشک مغزی چند
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰
به هر چه مینگرم حسن یار میبینم
تجلیات جمال نگار میبینم
گذشت آن که یکی را هزار میدیدم
کنون یکی نگرم گر هزار میبینم
خیال یار مرا تا که در کنار آمد
[...]