به عشق چشم بیمارت دلم بیمار میبینم
ولی از نوش سیراب لبت تیمار میبینم
همیشه چشم سرمست تو را مخمور مییابم
ولی در عین سرمستی خوش و هشیار میبینم
لب لعلت چو میبوسم حدیثی بازمیگویم
از آن طوطی نطق خود شکرگفتار میبینم
نهال سرو بالای تو را بر دیده بنشانم
چه نخلست اینکه چشم خویش برخوردار میبینم
به عالم هرکجا حسن رخ خوبی که میباشد
خیال عکس خورشید جمال یار میبینم
ببین بیروی جانانه چه باشد حال جان و دل
چو بیگل خاطر بلبل چنین افکار میبینم
چو سید صوفی صافی که باشد ساکن خلوت
ز عشقت بر سر بازار شسته زار میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوقهاش سخن میگوید. او احساس بیماری و ناتوانی را در چشمهای معشوقهاش مشاهده میکند، اما در عین حال از لبهایش سیراب میشود. شاعر عشق را به طور عمیق و شیرین تجربه میکند و در این حالت سرمستی و هشیاری را همزمان حس میکند. نگاه او به معشوقهاش، همچون نگاهی به زیباییهای طبیعی است که بر دلش نشسته و او را مملو از عشق کرده است. در ادامه، او به تصویر زیبایی و جذابیت معشوقهاش میپردازد که حتی در دوردستها نیز همچنان در ذهنش باقی مانده است. شاعر با واژههای زیبا و توصیفهای دلنشین احوال دل و جان خود را بیان میکند که از عشق معشوقهاش متاثر شده و در عین درد و کمبود، نشانههای زیبایی را در زندگی میبیند.
هوش مصنوعی: چشمان بیمار تو را به عشق مینگرم و دلم حالتی بیمارگونه پیدا کرده است، اما از نوشیدنی شیرین لبهای تو سیراب میشوم و به آرامش میرسم.
هوش مصنوعی: همیشه وقتی به چشمان پر از عشق تو نگاه میکنم، حس میکنم که تحت تأثیر آنها هستم، اما با این حال در حالتی از شادی و هشیاری به سر میبرم.
هوش مصنوعی: وقتی لبهای زیبایت را میبوسم، داستانی از آن طوطی که نطقش پر از شکر است را برایت بازگو میکنم.
هوش مصنوعی: من چقدر خوشحالم که تو را سرشار از زیبایی میبینم، تا جایی که میخواهم تو را همچون یک درخت زیبا و بلند در نظر بگیرم. همینطور که نخلهای بلند و چشمنواز در دلم جا دارند، تو نیز در چشم من ارزش و زیبایی خاصی داری.
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، زیباییهای چهرهی خوب را مشاهده میکنم که مانند تصویر خورشید زیبایی یار در ذهنم نقش بسته است.
هوش مصنوعی: به تماشای جان و دل کسی که محبوبش را ندارد، بنگر. حال دل و جان او چگونه است، مثل بلبل که بدون گل به غم و اندیشهاش میپردازد.
هوش مصنوعی: چون سید صوفی که در آرامش و خلوت خود نشسته، از عشق تو در شلوغی بازار، وضعیت زار و حیران او را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم
مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت
[...]
همیشه نرگس مست تو را بیمار میبینم
ولی در عین بیماریش مردمدار میبینم
جهان میگردد از سودا، سیه بر چشم من هر دم
که چشم نازنینت را چنان بیمار میبینم
ز شربتخانه لطفت دوایی ده که با دردت
[...]
بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بینم
تو گویی صورت یار از در و دیوار می بینم
جهانی عاشق رویش ولیکن رخ ز من تابد
که من در عین بیتابی درو بسیار می بینم
مگر درمان درد من شکیبایی کند ورنه
[...]
فروغ مهر در پیشانی دیوار میبینم
صفای طلعت آیینه از زنگار میبینم
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف
ز چشم دوربین من بر سر بازار میبینم
نمیگردد حجاب بینش من پرده ظاهر
[...]
نپندارم که دیگر در جهان اغیار میبینم
که در آیینهٔ دل طلعت دلدار میبینم
ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ
نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار میبینم
مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.