چمن شکفته و گلها ببار می بینم
ولیک بی رخ او گل چو خار می بینم
اگر بهشت بود دوزخ است در چشمم
هر آن دیار که خالی ز یار می بینم
گل امید من از باد هجر گشت زبون
خزان نگر که بوقت بهار می بینم
جراحت دل خود را مجوی مرهم از آنک
بهر که مینگرم دل فکار می بینم
ز درد هر که بنالید و از جفا بگریخت
ز روی اهل دلش شرمسار می بینم
دریغ خطه خوارزم شد چنانکه در او
نه یار و مونس و نی غمگسار می بینم
اساس قصر بقا بایدت نهاد حسین
بنای عمر چو نااستوار می بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر حسرت و ناامیدی خود را نسبت به دنیا و عشق بیان میکند. او زیباییهای طبیعت و جشن بهار را میبیند، اما با وجود این زیباییها، غم و اندوهی عمیق در دلش وجود دارد و بدون یار، همه چیز را خالی و بیمعنا مییابد. او به این نکته اشاره میکند که هر جا که یار و همراهی نیست، آنجا برایش دوزخی است. همچنین، از دوستیها و محبتهای از دست رفته صحبت میکند و احساس نارضایتی از زندگی و دنیا را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر با اشاره به بنا نداشتن زندگی بر اساس محبت و دوستی، به بیثباتی عمر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چمن سبز و گلها در حال شکفتناند، اما بدون حضور او، گلها برایم همچون خار به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: در چشمانم، هر جایی که از یار خالی باشد، بهشت هم برایم به نظر جهنم میآید.
هوش مصنوعی: گل امید من به خاطر جدایی پژمرده شده و حالا در خزان به سر میبرد؛ اما وقتی بهار بیاید، دوباره زیباییاش را خواهیم دید.
هوش مصنوعی: دل خود را جراحت نده و به دنبال درمان نگرد، زیرا وقتی به اطراف مینگرم، دائم در فکر میافتم.
هوش مصنوعی: هر که از درد و مشکلاتش صحبت کند و از سختیها دوری گزیده باشد، در چهرهی اهل دل شرمنده و خجالتزده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: متأسفانه، سرزمین خوارزم به حالتی افتاده که هیچ دوستی یا همنشینی در آن نیست و من حتی غمخواری هم نمیتوانم در آنجا پیدا کنم.
هوش مصنوعی: براساس این شعر، به نظر میرسد شاعر به استحکام و دوام زندگی اشاره دارد. او میگوید که برای پایهگذاری یک قصر پایدار و ماندگار، باید از حسین (به عنوان نماد استقامت و وفاداری) استفاده کرد. در واقع، شاعر به ناپایداری عمر و موقت بودن زندگی اشاره میکند و نگرانی خود را از ناپایداری آن بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خط طراوت رخسار یار می بینم
صفای آینه را از غبار می بینم
کدام سوخته جان گشته است گرد سرت
که ماه روی ترا هاله دار می بینم
ز لال خضر ترا پیش مرگ خواهد شد
[...]
به هر چه مینگرم حسن یار میبینم
تجلیات جمال نگار میبینم
گذشت آن که یکی را هزار میدیدم
کنون یکی نگرم گر هزار میبینم
خیال یار مرا تا که در کنار آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.