نپندارم که دیگر در جهان اغیار میبینم
که در آیینهٔ دل طلعت دلدار میبینم
ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ
نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار میبینم
مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین
که امشب در قدح عکس رخ دلدار میبینم
ترا تا تار خواندم طره زلف و خطا کردم
که در هر چین او صد نافه تاتار میبینم
به یاد بت به بتخانه برهمن بسته زنّاری
چه شد یارب که بت را بسته زنّار میبینم
مگر از غمزه جادو رخ تو کافرستان شد
که هرسو کافری خنجر به کف خونخوار میبینم
همانا بحر طوفان خیر چشم من به موج آمد
که امشب ساحت آفاق را خونبار میبینم
گر آن لعل شکرخند ضحاک است آشفته
که از هر جانبش زلف سیه چون مار میبینم
زدند از چار جانب نوبت شاهی پس از احمد
ولیکن من علی را مظهر دادار میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، احساسات و تجارب عاطفی عمیق خود را بازگو میکند. او به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و از آن به عنوان دلیل اصلی شوق و سرگشتگی خود یاد میکند. در عین حال، او از درد دل و سختیهایی که در زندگیاش دارد صحبت میکند و به حسرت و ناکامیهای خود در عشق اشاره میکند. شاعر به تمثیلهای مختلف، از جمله بتخانه و کافرستان، برای بیان مشکلات و چالشهایش استفاده میکند و در نهایت، به یاد شخصیتهایی همچون علی و احمد میافتد و تأکید میکند که به رغم سختیها، همچنان مظهری از حقیقت و زیبایی را در زندگیاش میبیند. این شعر با تصاویری غنی و عاطفهای عمیق، به چالشهای عشق و زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: من گمان نمیکنم که در این دنیا فرد دیگری را ببینم؛ چرا که در دل خود تصویر محبوبم را مینگرم.
هوش مصنوعی: از شوق دیدن چشمان خیرهکنندهات، به سوی معلم معنوی میروم. با وجود این که عشق مرا مست کرده، اگر تنها یک نفر را به عنوان هشیار ببینم، به حال من اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، خون دل مسکین را نریز و برایم می رنگین بده، زیرا امشب در جام، تصویری از چهره محبوبم را میبینم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبه ظاهری تو، وقتی که تارهای زلف و خطای تو را میخواندم، فهمیدم که در هر چین زلفت، زیباییهای زیادی نهفته است که نظیر آنها را نمیتوانم از یاد ببرم.
هوش مصنوعی: به یاد معشوقهام به معبد میروم، اما وای بر من که در آنجا به جای معشوق، بت را با زنجیری میبینم که به او بسته شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که جاذبه و زیبایی چهرهات آنچنان غیرعادی و افسونکننده است که هر جا که میروم، افرادی بیرحم و خطرناک را میبینم که با خنجرهایی در دست، آماده به حمله هستند.
هوش مصنوعی: در واقع، به نظر میرسد که وجود طوفان در زندگیام به مانند امواج دریا است و من امشب جهان را پر از درد و رنج میبینم.
هوش مصنوعی: اگر آن لعل شکرین، که نشان از زیبایی دارد، شبیه ضحاک است، و من در هر طرف او زلفهای سیاه و پیچیدهای را میبینم که مانند مار بهم پیچیدهاند، به شدت گیج و حیران شدهام.
هوش مصنوعی: از هر طرف به دنبال سلطنت برآمدند و بعد از احمد، اما من علی را به عنوان نماینده و مظهر خداوند میشناسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم
مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت
[...]
همیشه نرگس مست تو را بیمار میبینم
ولی در عین بیماریش مردمدار میبینم
جهان میگردد از سودا، سیه بر چشم من هر دم
که چشم نازنینت را چنان بیمار میبینم
ز شربتخانه لطفت دوایی ده که با دردت
[...]
به عشق چشم بیمارت دلم بیمار میبینم
ولی از نوش سیراب لبت تیمار میبینم
همیشه چشم سرمست تو را مخمور مییابم
ولی در عین سرمستی خوش و هشیار میبینم
لب لعلت چو میبوسم حدیثی بازمیگویم
[...]
بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بینم
تو گویی صورت یار از در و دیوار می بینم
جهانی عاشق رویش ولیکن رخ ز من تابد
که من در عین بیتابی درو بسیار می بینم
مگر درمان درد من شکیبایی کند ورنه
[...]
فروغ مهر در پیشانی دیوار میبینم
صفای طلعت آیینه از زنگار میبینم
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف
ز چشم دوربین من بر سر بازار میبینم
نمیگردد حجاب بینش من پرده ظاهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.