ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴
صبا باز با گل چه بازار دارد؟
که هموارش از خواب بیدار دارد
به رویش همی بر دمد مشک سارا
مگر راه بر طبل عطار دارد
همی راز گویند تا روز هر شب
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
هر آن کاو مردمان را خوار دارد
بدان کاو دشمن بسیار دارد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
همیشه سنگ و آهن بار دارد
همیشه کوه کندن کار دارد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
چرا نالد تنی کاین کار دارد
چرا پیچد دلی کاین بار دارد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
مرا شاید که دل تیمار دارد
و یا چشمم مژه خونبار دارد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
ز بس کاو شکرین گفتار دارد
ز بهروزی نشان بسیار دارد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در ستایش امیر ابونصر فارسی
ای آن که فلک نصرت الهی
بر کنیت و نامت نثار دارد
هر چیز که گیتی بدان بنازد
از همت تو مستعار دارد
از عدل تو دین سرفراز گردد
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
دلم با عشق آن بت کار دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
دل من عاشق عشقست و شاید
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد
عالم رخ چون نگار دارد
تا خوشی باغ برقرارست
بلبل دل بی قرار دارد
گر لاله سیه دل است شاید
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
متاع خویشتن در بار دارد
کنیزی چند را بر کار دارد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین
اگر شیرین سر پیکار دارد
رطب دانی که سر با خار دارد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۴ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین
کسی کاو با ترنجم کار دارد
ترنج آسا قدم بر خار دارد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران
گنجی که چنین حصار دارد
نَقّاب در او چهکار دارد؟
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی
آن جانب دست یار دارد
کس جانب یار خوار دارد؟
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱
دل درد تو یادگار دارد
جان عشق تو غمگسار دارد
تا عشق تو در میان جان است
جان از دو جهان کنار دارد
تا خورد دلم شراب عشقت
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲
سر زلف تو بوی گلزار دارد
لب لعل تو رنگ گلنار دارد
از آن غم که یکدم سر گل نبودت
ببین گل که چون پای بر خار دارد
اگر روی تو نیست خورشید عالم
[...]
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
چنین رویی که این دلدار دارد
بسی دختر درین غم یار دارد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۸ - در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
اساس راه را عطار دارد
که اسرارش همه گفتار دارد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
چنان اینجا عیان یار دارد
که گویی او همه دیدار دارد