ای آن که فلک نصرت الهی
بر کنیت و نامت نثار دارد
هر چیز که گیتی بدان بنازد
از همت تو مستعار دارد
از عدل تو دین سرفراز گردد
وز جاه تو ملک افتخار دارد
گردون کمال چو آفتابت
بر قطب کفایت مدار دارد
نه ابر چو دست تو جود ورزد
نه کوه چو طبعت وقار دارد
با جود یمین تو سنگ نارد
چندان که زمانه یسار دارد
تابنده و سوزنده خاطر تو
چون طبع فلک نور و نار دارد
این عزم تو بادی که در متانت
بنیاد چو کوه استوار دارد
وی حزم تو کوهی که روز دشمن
چون باد بزان پر غبار دارد
من قدر تو را آسمان نگویم
ترسم که ازین وصف عار دارد
بافنده و دوزنده سعادت
از بهر تو کسوت هزار دارد
عرض تو نپوشد مگر لباسی
کز فخر و شرف پود و تار دارد
یک بار بود شاخ را و کلکت
شاخیست که صدگونه بار دارد
گشتست بر انگشت تو سواری
کانگشت تو را هم سوار دارد
گرینده چو ابرست و درج ها را
پر نقش و نگار بهار دارد
گلهای معانی شگفته زو شد
زیرا که سرش شکل خار دارد
ویحک تن پیر و سر جوانش
نسبت به زریر و به قار دارد
رفتار ز لیل و نهار گیرد
تا گونه لیل و نهار دارد
تا پیشه او شد نگاربندی
وهم و خرد جان نگار دارد
از بهر عروسان فکرتت را
آرایش مشاطه وار دارد
این را ز جزالت قلاده بندد
وان را ز بلاغت سوار دارد
سرخست و قوی روی شخص دولت
تا او تن زرد و نزار دارد
از بهر ولی نوش نحل دارد
وز بهر عدو زهر مار دارد
پنهان کند اسرار ملک لیکن
اسرار سپهر آشکار دارد
این سرزده پای دم بریده
در سحر نگر تا چه کار دارد
ای آنکه فلک ظل درگهت را
در سایگه زینهار دارد
در عالم شیر عزیمت تو
چون چرخ دو صد مرغزار دارد
پیکار و حذر پنجه های شیران
چون پنجه سرو و چنار دارد
شیر فلک از ترس برنیاید
روزی که نشاط شکار دارد
تا چند بهر حادثه سپهرم
نظاره گه اعتبار دارد
جانم همه در اضطراب بندد
چشمم همه در انتظار دارد
نشگفت کز اشکم همی کنارم
ماننده دریا کنار دارد
اندر دلم آتش که برفروزد
از آب دو دیده شرار دارد
نه خنجر عزمم نیام یابد
نه باره بختم عذار دارد
کز موج غم دل هوای چشمم
ناریست ازیرا بخار دارد
می قسم دگر کس رسید گردون
تا چند مرا در خمار دارد
بر دیده من روزهای روشن
ماننده شبهای تار دارد
روی دلم از اشک و خون دیده
آکنده و گفته چو نار دارد
دارد دل من غم ز غم چه پرسی
زان پرس که یک غمگسار دارد
تا چشم و سر دانشم زمانه
با چشم و سرم کارزار دارد
این دوخته گاهم چو باز خواهد
وان کوفته گاهم چو مار دارد
گویی همه بر من نگار بندد
هر شعبده کاین روزگار دارد
چون زاغ گهم جفت کوه سازد
چون مار گهم یار غار دارد
پیوسته مرا زیر راه هیونی
صحرا بر و دریا گذار دارد
چون خضر و سکندر مرا همیدون
تا زنده سوی هر دیار دارد
پایم نخرامد ز جای و دستم
مشغول عنان و مهار دارد
آسیمه سر و رنجه دل تنم را
نه غبن ضیاع و عقار دارد
پیوسته مرا در همه فضیلت
رایت ز همه اختیار دارد
این طبع سخن سنج من وسیلت
در خدمت تو بی شمار دارد
آن زهره بود چرخ را که در غم
زینگونه مرا بی قرار دارد
رنجور شود خاطری که بر من
بر مدح تو حق جوار دارد
واندل که ز خون مدحت تو سازد
شاید که غم او را فگار دارد
بر باطل کی صبور باشد
آن کس که چو تو حق گزار دارد
از سیل کجا ترسد آن کسی کو
مأوا همه بر کوهسار دارد
من مدح تو را بس عزیز دارم
هر چند مرا سخت خار دارد
نزدیک تو شعرم چه قیمت آرد
ورچه ز براعت شعار دارد
کامروز تو را مادحیست حری
کز عرق نبوت تبار دارد
پر دل بود اندر مصاف دانش
زیرا که زبان ذوالفقار دارد
ور هست چنین بس عجب نباشد
باشد که زجد یادگار دارد
نی یار نخوانمش در این مدح
زیرا که ز توفیق یار دارد
تا از گل و گوهر نژاد گلبن
گه محتفه گه گوشوار دارد
تا کوکب سیاره هفت باشد
تا گیتی ارکان چهار دارد
تا تیر گشاید شهاب سوزان
تا ماه ز خرمن حصار دارد
تا روز طرب در بهار عشرت
بازار می خوشگوار دارد
تا بر گل سوری هزار دستان
آئین نواهای زار دارد
اقبال تو را شادمان نشاند
ایام تو را کامگار دارد
ای آن که نهال شریف نصرت
از کنیت و نام تو بار دارد
تا باره تو بر زمین خرامد
بر چرخ زمین افتخار دارد
بر دریا طبع تو سرفرازد
وز گردون رای تو عار دارد
هر کس که چو تو نامجوی باشد
بر جاه چو تو نامدار دارد
چون درگه سامیت را بدیدم
گفتم بر من غم چکار دارد
جایی که مرا از بلا و محنت
اندر کنف زینهار دارد
بنگر که کنون آفتاب رایت
روزم چو شب تیره تار دارد
امروز بیابان حشمت تو
چون باد مرا خاکسار دارد
خشم تو بخیزد همی چو صرصر
احوال مرا پر غبار دارد
اندوه نظر چشم تیره ام را
بر اشک رونده سوار دارد
نه خنجر فهمم صقال دارد
نه آتش طبعم شرار دارد
ویحک دم سرد و سرشگ گرمم
آئین خزان و بهار دارد
در صف شقاوت سپاه انده
با جان و تنم کارزار دارد
ناخورده می شادی از چه معنی
مغز طربم را خمار دارد
این پیر دو تا گشته چرخ مسعود
بازیچه چنین صد هزار دارد
تا چند بزرگی تو دلم را
اندر قلق و انتظار دارد
تا دایره گنبد معلق
بر مرکز سفلی مدار دارد
تا روی زمانه نگار طبعی
از چرخ زمانه نگار دارد
از دوده پاکیزه وزارت
ایام تو را یادگار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش شخصیتی بزرگ و برجسته اختصاص دارد که منتسب به فضایل و ویژگیهای خاصی است. شاعر با استفاده از تصویرسازیهای زیبا به توصیف صفات او میپردازد، از جمله قدرت، فضل، و تأثیرگذاریاش بر جهان. او را به اندازهای بزرگ میداند که تمامی خوبیها و فضایل از او سرچشمه میگیرند و او به عنوان دلیلی برای افتخار و سربلندی در دنیا شناخته میشود. شعر همچنین به احساسات شاعر نسبت به این شخصیت و امیدواریها و نگرانیهایش اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه بلندیهای شخصیت و بزرگی ناکامیها و مشکلات را پوشش میدهد. در نهایت، شاعر بر دوستی و ارادت خود به این شخصیت تأکید کرده و میخواهد تا همیشه از او یاد کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که آسمان و ستارهها به خاطر نام و شخصیتت بر تو رحمت میفرستند و یاری خداوندی برایت میفرستند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان به آن افتخار میشود، مدیون تلاش و تلاشهای توست.
هوش مصنوعی: از انصاف و عدالت تو، دین به مقام بلند و رفیع میرسد و از مقام و مرتبت تو، سرزمین و سرزمینداران به افتخار و بزرگی دست پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: آسمان، مانند خورشید در مرکز، همیشه از کمال و بینقصی برخوردار است و به ما یادآوری میکند که باید در زندگیمان به همان شکل برتری و کفایت دست یابیم.
هوش مصنوعی: نه ابر به نیکیهای تو میافزاید و نه کوه به آرامش و وقار تو میرسد.
هوش مصنوعی: با دست مهربان تو، حتی سنگ را هم نمیتوان با سختیهای زمانه دشمنی کرد.
هوش مصنوعی: دل شاد و پر از نور تو مانند آسمان، هم تابناک است و هم آتشین.
هوش مصنوعی: این ارادهات مانند بادی است که بر استواری و ثبات تو مانند کوهی تأثیر میگذارد و آن را محکم و پایدار نگه میدارد.
هوش مصنوعی: تو همچون کوهی هستی که در روز جنگ، دشمن به اندازهی باد غبارآلود و از خود بیخبر است.
هوش مصنوعی: من هرگز قدر و ارزش تو را مانند آسمان نمیگویم، زیرا میترسم که تو از این توصیف خجل شوی.
هوش مصنوعی: خالق و سازنده خوشبختی به خاطر تو لباسهای زیادی دارد.
هوش مصنوعی: تنها با لباسی به تو احترام میگذارند که از نظر افتخار و ارزش، بافته شده باشد.
هوش مصنوعی: یک بار درختی وجود داشت که شاخههایش بسیار متنوع و پربار بودند. این درخت، نمادی از تنوع و فراوانی میوهها و ثمرات مختلف است که میتواند به انسانها و دیگر موجودات نفع برساند.
هوش مصنوعی: سوارکاری که بر روی انگشت تو نشسته، خود انگشت تو را هم سوار میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالاتی شاعرانه میپردازد. در آن بیان شده که گریهکننده مانند ابر است و این اشکها مانند باران، زمین را پر از نقش و نگار بهار میسازند. این تصویر بیانگر احساس عمیق و تاثیرگذار اشکهای عشق و غم است که میتواند به زندگی و نوآوری در طبیعت منجر شود.
هوش مصنوعی: گلهای مفاهیم از او شکوفا شدند، چون سر او مانند خار است.
هوش مصنوعی: با تمام پیری و کهولت جسمش، همچنان روح و ذهنی جوان و پرانرژی دارد که او را به زریر و قار پیوند میزند.
هوش مصنوعی: رفتار انسان تحت تأثیر شب و روز قرار میگیرد؛ بهطوریکه مانند شب و روز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرفهاش جلب عشق و زیبایی است، هر دو عقل و احساس به او تعلق دارند و جانش مملو از زیبایی و عشق است.
هوش مصنوعی: برای عروسان، ذهن و اندیشهات را به زیبایی و به طور دقیق آماده کن.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برخی افراد به خاطر زیبایی و ظرافتی که دارند، به زینت و زیبایی آراسته میشوند، در حالی که برخی دیگر به خاطر بیان و بلاغتی که دارند، به مقام و ارج و منزلت بالا دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: شخصی که دارای مقام و قدرت است، در ظاهر با شکوه و قوی به نظر میرسد، حتی اگر در درون تنش ضعیف و بیمار به نظر برسد.
هوش مصنوعی: برای دوستان و حامیان، لطف و محبت دارد و برای دشمنان و مخالفان، زهر و ضرر.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در حالی که پادشاهی میتواند اسرار و رازهای خود را پنهان کند، اما رازهای آسمان و کیهانی بر everybody روشن و آشکار است. به عبارت دیگر، در دنیای عظیم و طبیعی که ما در آن زندگی میکنیم، حقایق و درسهایی وجود دارد که نمیتوان آنها را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: به صبح زود نگاه کن که چگونه پای برهنه و بیهدف حرکت میکند و چه چیزهایی را در نظر دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که آسمان برای درگاه تو به تنگی سایه افکنده و از تو حفاظت میکند.
هوش مصنوعی: در دنیای شیر، سفر تو مانند چرخ است که دو صد دشت و مرتع را در بر دارد.
هوش مصنوعی: نبرد و احتیاط در برابر نیروهای قدرتمند، همانند قدرت و استقامت درختان بلند سرو و چنار است.
هوش مصنوعی: وقتی که زمان شادابی و شکار فرامیرسد، حتی شیر آسمان هم از ترس نمیتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به حوادث و تغییرات آسمان نگاه کنم، در حالی که این نگاه برای من اعتبار و ارزش دارد؟
هوش مصنوعی: وجود من تماماً در پیلهای از اضطراب قرار گرفته و چشمانم در حالت انتظار به سر میبرند.
هوش مصنوعی: عجب نیست که اشکهایم به اندازه دریا کناری دارند و از چشمانم سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: در دل من آتش زبانه میکشد که از اشکهای چشمم شعلهور است.
هوش مصنوعی: نه شمشیر ارادهام به هدف میرسد و نه بار شانس و سرنوشتم زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: از شدت غم، چشمانم مانند آتش میسوزند، چرا که بخار اشک آنها را پوشانده است.
هوش مصنوعی: به خدا قسم که هیچ کس به این سطح از بلندی و مقام نرسیده است، پس چرا هنوز من در حالت خوابآلودگی و سرگیجه هستم؟
هوش مصنوعی: روزهای روشن برای من مانند شبهای تاریک هستند.
هوش مصنوعی: دل من پر از اشک و خون است و چهرهام مانند آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: دل من از درد و غم پر است، پس چرا از من میپرسی که چه غمی دارم؟ چرا که من کسی را دارم که میتواند با من در این غم شریک شود.
هوش مصنوعی: زمانی که دانش و آگاهی من با دنیای اطرافم در تب و تاب و نبرد است.
هوش مصنوعی: این عرقهایی که به خاطر زحماتم به دست آوردهام، وقتی دوباره به حال خودم برگردند، درد و مشکلاتی که تحمل کردهام را به یادم میآورند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که همه چیز در این دوره و زمانه جلب توجه و محبت من شده است. هر حرکتی یا نمایشی که در این روزها وجود دارد، به نوعی به من مربوط میشود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات مانند زاغ، همدمی پیدا میکنم و در برخی مواقع مانند مار، یار و همراهی دارم که در مخفیگاهها با من است.
هوش مصنوعی: مدام سفر و حرکت در دشت و دریا مرا درگیر خود کرده است.
هوش مصنوعی: من مانند خضر و سکندر، همیشه در حال سفر و جستجو هستم و تا زمانی که زندهام، به سوی هر سرزمین و دیاری میروم.
هوش مصنوعی: قدمهایم از مکان خود تکان نمیخورد و دستانم درگیر کنترل و راندن است.
هوش مصنوعی: با دل آشفته و سر در گم، تنم از درد و رنج میلرزد و این وضعیت ناشی از ضرر به مال و دارایی نیست.
هوش مصنوعی: همیشه در تمام خوبیها، علم و فضیلت من تحت تأثیر انتخابهای خودم است.
هوش مصنوعی: استعداد و ذوق شاعرانه من به وفور در خدمت توست.
هوش مصنوعی: آن ستاره (زهره) است که در آسمان باعث میشود من اینگونه بیقرار و ناآرام باشم.
هوش مصنوعی: دل کسی که درباره تو سخن نیک میگوید و تو را ستایش میکند، آزرده و بیقرار میشود.
هوش مصنوعی: شاید کسی که برای تو شعر میسراید، به خاطر غم و اندوهش بتواند از احساساتش بکاهد.
هوش مصنوعی: آن کسی که مانند تو به حق پایبند است، هرگز بر باطل صبر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: کسی که در بلندیها و کوهها زندگی میکند، از طغیانی که ناشی از سیل باشد نمیترسد، زیرا پناهگاه او در جای امنی قرار دارد.
هوش مصنوعی: من به تو خیلی ارادت دارم و تو را بسیار گرامی میدارم، هرچند که این مدح تو برایم درد و رنج به همراه دارد.
هوش مصنوعی: شعر من در کنار تو چه ارزشی دارد، اگر تو فقط شعاری از زیباییات را بگویی؟
هوش مصنوعی: امروز تو را کسی میستاید که از اصل و نسل نبوت و پیامبری برخاسته است و به همین دلیل در راز و رمزهای معنوی آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: دل پر از شجاعت و قوت دارد چون در برابر دانش میجنگد، زیرا که توانایی و قدرت بیان مانند ذوالفقار را دارد.
هوش مصنوعی: اگر چنین حالتی وجود داشته باشد، جالب نیست و ممکن است که یادگاری از نیاکان داشته باشد.
هوش مصنوعی: من او را یار نخواهم خواند، چرا که فقط به لطف و یاری توست که او به این مقام و مدح رسیده است.
هوش مصنوعی: گل و گوهر میگویند که درخت گلابی (گلبن) هم زمانی میتواند میوههای زیبا و ارزشمند داشته باشد، هم میتواند زینتهای آویخته شده به گوش انسان را به نمایش بگذارد. در واقع، این جمله به زیبایی و ارزشهای مختلف موجود در طبیعت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستاره هفتم در آسمان وجود دارد، زمین نیز دارای چهار عنصر اصلی و بنیادین خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که شهاب آتشین پرتاب میشود، تا زمانی که ماه از میان موانع بیرون میآید.
هوش مصنوعی: تا روزی که شادی و خوشی برقرار است، بازار خوشبختی و لذت در بهار، رونق و زیبایی خود را ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: تا بر گل سرخ، هزار دستان نغمههای حزین و غم انگیز مینوازد.
هوش مصنوعی: تو را خوشحال خواهد کرد و روزهای تو را به موفقیت خواهد رساند.
هوش مصنوعی: ای کسی که درخت باعزت پیروزی به خاطر نام و رفتار تو رشد میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که تو بر زمین قدم میگذاری، زمین به خود میبالد و افتخار میکند.
هوش مصنوعی: خلاقیت و استعداد تو بر دریای وسیع میبالد و آسمان از نظرات تو شرمنده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که همچون تو دنبال نام و آوازه است، باید مثل تو در مقام و اعتبار نیز شناخته شده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و شکوه تو را دیدم، دیگر غم و اندوه برای من چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: جایی که من را از مشکلات و دردسرها در امان نگهمیدارد.
هوش مصنوعی: نگاه کن که اکنون مانند شب تاریک، روشنی روزم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: امروز بیابان به خاطر عظمت تو، مانند نسیمی من را خاکی و فروتن کرده است.
هوش مصنوعی: خشم تو همانند طوفانی تند و گرد و غبارآلود بر زندگی من تاثیر میگذارد و حال مرا دچار آشفتگی میکند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه باعث شده که چشمانم پر از اشک شود و این اشکها همچون سوارانی در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نه درک و فهم من تیز و برّنده است و نه آتش روح من شعلهور و پرحرارت است. به بیان دیگر، نه توانایی تجزیه و تحلیل مسائل را دارم و نه احساسات و شور و شوق من به اندازهای قوی است که بتواند آتشین باشد.
هوش مصنوعی: ای کاش نمیمردم! دلم سرد و چشمانم پر از اشک است. حالتی که دارم، شبیه به تغییر فصلهاست؛ هم زمان آغاز خزان را نشان میدهد و هم نشانههای بهار را دارد.
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، نیروی غم و اندوه با تمام وجودم در جنگ و نبرد است.
هوش مصنوعی: میگوید که خوشی و شادابی من از چه سبب وجود دارد، در حالی که من هنوز ذوق و سرور واقعی را تجربه نکردهام و حالتی از مستی و غم در وجودم وجود دارد.
هوش مصنوعی: این انسان که سالها عمر کرده و تجربههای زیادی داشته، در برابر چرخهای زمان و تقدیر، از خود به عنوان یک بازیچه و ابزار یاد میکند و میگوید که زندگی پر از اتفاقات و چالشهای زیادی است.
هوش مصنوعی: تا چه مدت بزرگی تو در دل من به آشفتگی و انتظار ادامه خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که دایرهی گنبد بالای زمین به دور مرکز پایینی میچرخد، برقرار است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا به شکل و رنگ و حالتی از خودش را به نمایش میگذارد، نشاندهندهی حال و هوای روزگار است.
هوش مصنوعی: از دود و غبار نابسامانیها، خاطرهای از روزهای خوب و باطلنشدهات باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گیتی سر نوبهار دارد
عالم رخ چون نگار دارد
تا خوشی باغ برقرارست
بلبل دل بی قرار دارد
گر لاله سیه دل است شاید
[...]
گنجی که چنین حصار دارد
نقاب در او چکار دارد؟
دل درد تو یادگار دارد
جان عشق تو غمگسار دارد
تا عشق تو در میان جان است
جان از دو جهان کنار دارد
تا خورد دلم شراب عشقت
[...]
منزل به کدام غار دارد؟
بستر ز کدام خار دارد؟
نی دردی ناگوار دارد
نی درد سر خمار دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.