گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۳۴
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

شوم با مهر گویم کامگارا

به نام خویش یاور باش مارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

فرامش کردی آن درد و بلا را

که از مهرش ترا بوده‌ست و ما را

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

نشاید بیش ازین کردن مدارا

که رازم در جهان شد آشکارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

نجویم بیش ازین با دل مدارا

کنم رازش به گیتی آشکارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

نه دانش روی برتابد قضا را

نه مردی دست برپیچد بلا را

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

بسی کردم نهان و آشکارا

به نرمی با دل مسکین مدارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

دریغا رفته رنج و روزگارا

کزیشان خود دریغی ماند ما را

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

که بس خواری نماید دوست ما را

همی دیدم من این روز آشکارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهٔ خویش

 

شگفتا پر فریبا روزگارا

که چون دارد زبون خویش ما را

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

به ویسه گفت رامین زود ما را

به شه بر، گشت باید آشکارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

نه مردم گر کنم زین پس مدارا

بهل تا گردد این راز آشکارا

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ابونصر مملان

 

مرادی رسول آمد از نزد یارا

که نز یار یادآوری نزد یارا

دیار تو اینجاست لیکن تو گفتی

که دائم دیارم بود نز یارا

خوشا روزگارا که ما را بیک جا

[...]

۴۱ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان

 

زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا

ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا

۱ بیت
قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱ - یار عنبر فروش را گوید

 

دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری

به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را

مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان

ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا

بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست

[...]

۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

۲ بیت
خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۲

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را،

حالی خوش کن تو این دلِ سودا را،

می نوش به ماهتاب، ای ماه که ماه

بسیار بگردد و نیابد ما را.

۲ بیت
خیام
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۶ - در جواب حضرت خضر علیه السلام گوید

 

پیش گیرم طریق تقوا را

از برای صلاح عقبا را ،

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۳ - انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

 

از برای صلاح دنیا را

پرورش او دهد هیولا را

۱ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۷۱