گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

چو از زلف شب باز شد تاب‌ها

فرو مرد قندیل محراب‌ها

سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت

بپوشید بر کوه سنجاب‌ها

به میخوارگان ساقی آواز داد

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

تا بادها وزان شد بر روی آب‌ها

آن آب‌ها گرفت شکن‌ها و تاب‌ها

تا برگرفت ابر ز صحرا حجاب‌ها

بستند باغ‌ها ز گل و می خضاب‌ها

منوچهری
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۹ - عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان

 

هم به بیداری ببینی خوابها

هم ز گردون برگشاید بابها

مولانا
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۱

 

خطرهای دیگر به اسباب ها

کزان بر ضمیر اوفتد تاب ها

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

ای نرگس تو فتنه و در فتنه خواب‌ها

زلف تو حلقه‌حلقه و در حلقه تاب‌ها

حوران جنت ار به کمالت نگه کنند

در رو کشند جمله ز شرمت نقاب‌ها

دست قضا چو نسخهٔ خوبان همی‌نبشت

[...]

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

افتاده در دلم ز دو زلف تو تاب‌ها

زان هر شبم ز غصّه پریشانست خواب‌ها

مهمان دیده است همه شب خیال تو

آرم برای بزم خیالت شراب‌ها

خون دل از دو دیدهٔ مهجور می‌کنم

[...]

جهان ملک خاتون
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

جانا ز چین زلف گشا پیچ‌وتاب‌ها

تا تابد از رخت به دلم آفتاب‌ها

تا حسن جان‌فروز تو بینند عاشقان

بردار یکدم از رخ خود این نقاب‌ها

هرکس که در بهشت وصال تو ره نیافت

[...]

اسیری لاهیجی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

ای زابروی تو هر سو فتنه در محراب‌ها

فتنه را از چشم جادوی تو در سر خواب‌ها

عارضت آبست و لب آب دگر از تاب می

من چنین لب تشنه، وه چون بگذرم زین آب‌ها

نگسلم زان جعد مشکین گرچه در چنگ بلا

[...]

بابافغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸

 

زخم پنهانم اگر بیرون دهد خوناب‌ها

رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آب‌ها

عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان

چون برآید مشت خاشاکی ازین گرداب‌ها؟

بی‌قراران محبت زیر گردون چون کنند؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹

 

ای دل بیدار را از چشم مستت خواب‌ها

دیده را از پرتو روی تو فتح الباب‌ها

گر چنین روی تو آرد روی دل‌ها را به خود

رفته‌رفته طاق نسیان می‌شود محراب‌ها

هر سبک‌دستی نیارد نغمه از ما واکشید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴

 

ای حسن پرده‌سوز تو برق نقاب‌ها

روی عرق‌فشان تو سیل حجاب‌ها

از نقطه‌های خال تو در هر نظاره‌ای

بیرون نوشته حرف‌شناسان کتاب‌ها

از انفعال روی تو گل‌های شوخ‌ چشم

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مناجات

 

به پیچانی و طره تابها

به غلتانی ناله آب ها

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ای خاکمال سرو روان تو آب‌ها

موج کناره کرد فریبت سراب‌ها

فانوس سد ره نشود نور شمع را

کی می‌شوند مانع حسنت نقاب‌ها

چشم تو را به خواب ندیدند مردمان

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تاب‌ها

چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خواب‌ها

اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست

حیرت است از قبله رو گرداندن محراب‌ها

ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

 

ای ز شوخی‌های حُسن‌ات محوِ پیچ و تاب‌ها

حیرت اندر آینه چون موج در گرداب‌ها

بی‌ خراش زخمِ عشق اسرار دل معلوم نیست

خواندن این لفظ موقوف است بر اِعراب‌ها

صاحب تسلیم را هرکس تواضع می‌کند

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

ای کز دو زلف سرکشت داریم در تن تاب‌ها

بیرون چه سان آریم ما کشتی از این گرداب‌ها

عقل و شکیب و نقد دل در راه جانان صرف شد

رفته است بیرون از کفم جمعیت اسباب‌ها

زین اشگ چشم لاله‌گون کردم تعجب عاقبت

[...]

قصاب کاشانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲ - راه وصول به مقصد

 

باشد اندر ره بسی گردابها

بوی خون می آیدش از آبها

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۲