حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲۱ - اظهار بندگی کردن شاعر در پیشگاه شاه
دل ریشم کباب میگردد
عالم جان خراب میگردد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰
به چشمم تا خیال لعل آن قصاب میگردد
دمادم در اشک من به خون ناب میگردد
دمادم سجده میآرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب میگردد
همیگردد خیال رویت اندر خانه چشمم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد
ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد
مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت
بگرد ساقی و جام شراب می گردد
هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۲
در جهنم خراب می گردد
دیده ها پر ز آب می گردد
آن همه تخت و ملک را بگذاشت
این زمان در سراب می گردد
همچو سر گشته ای به گرما در
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۲
دل سنگ از شکست دانه من آب میگردد
ز عاجزنالی من آسیا گرداب میگردد
زبال افشانی پروانه میریزم ز یکدیگر
سرشک شمع در ویرانهام سیلاب میگردد
زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۳
ز دامان ترم ریگ روان سیراب میگردد
نمک در دیده من پردههای خواب میگردد
چه کفر نعمت از من در وجود آمد نمیدانم
که در پیمانهٔ من خون شراب ناب میگردد
چنان از نالهٔ من بیستون را دل به درد آمد
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۴
ز آهم بیستون سرچشمهٔ سیماب میگردد
دل آهن زبرق تیشه من آب میگردد
درین دریا نه تنها قطره سر از پا نمیداند
زبان موج میپیچد، سرگرداب میگردد
به داد حق قناعت کن که با اکسیر خرسندی
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۵
ز چهره تو نظرها پرآب میگردد
ز آتش تو جگرها کباب میگردد
اگر به لب ز سر شیشه پنبه برداری
ز یک پیاله دو عالم خراب میگردد
ز دیده تو شود خیره، چشم گستاخی
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۶
حجاب پرده چشم پرآب میگردد
وگرنه دلبر ما بینقاب میگردد
همین ز جلوه آن شاخ گل خبر دارم
که اشک در نظر من گلاب میگردد
چه عارض است که از پرتو مشاهدهاش
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۷
خوشا سعادت آن دل که آب میگردد
که شبنم آینه آفتاب میگردد
به آتشی است دل خونچکان من مایل
که شسته روی به اشک کباب میگردد
مشو ز وقت ملاقات دوستان غافل
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۸
گل عذار تو بیآب و تاب میگردد
سواد زلف تو موج سراب میگردد
تبسم تو به این چاشنی نخواهد ماند
شراب لعل تو پا در رکاب میگردد
مرا از آن لب میگون به بوسهای دریاب
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۹
به دیده آب اگر از آفتاب میگردد
دل از نظاره روی تو آب میگردد
ز خیره چشمی من آفتاب میلرزید
کنون ز ذره به چشم من آب میگردد
عرق نکردن رویش ز بیحجابی نیست
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹۰
به دیده آب اگر از آفتاب میگردد
دل از نظاره روی تو آب میگردد
میی که چشم تو زان کاسهکاسه مینوشد
به یک پیاله سر آفتاب میگردد
تو چون به جلوه درآیی، ز شرمساری سرو
[...]
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۴
کجا دماغ تو گرم از شراب میگردد؟
که می ز شرم نگاه تو آب میگردد
همیشه در پی آزار ماست چشم فلک
به قصد شبنم ما آفتاب میگردد
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
ز اشک گرم من آتش کباب میگردد
چه آتشی است که در دیده آب میگردد
نگاه نرگس مست که در کمین منست؟
که صبر در دل من اضطراب میگردد
خراب میکدة عشوهای شوم کانجا
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۹
اگر بیند بخوابم، نرگسش بیخواب میگردد
اگر با زلف گویم حال دل، بیتاب میگردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۹
ز تاب روی تو اشکم گلاب میگردد
نظارهام عرق آفتاب میگردد
گلی در دیده دارم کز نگاهی آب میگردد
دلی در سینه دارم کز غمی خوناب میگردد
نمیدانم دلش سنگ است یا موم اینقدر دانم
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰
فلک از ناله شبهای من بی تاب می گردد
زمین از بی قراری های من سیماب می گردد
اگر شیخ از ته دل در رکوع حق شود قایم
قد خم گشته او حلقه محراب می گردد
به زیر آسمان از تنگدستی خانه یی دارم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۷
در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
دلیل عاجزان با درد دارد نسبت خاصی
غرور سجده مایل صورت محراب میگردد
کف خاکستری بر چهره دارد شعلهٔ شوقم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۸
سیه مستی به دور ساغرت بیتاب میگردد
به عرض سرمه گرد چشم مستت خواب میگردد
کمین عشرتی دارد اما ساز اشکی کو
درین گلشن چو شبنم گل کند مهتاب میگردد
ضعیفی مایهٔ شوق سجودم در بغل دارد
[...]