دل سنگ از شکست دانه من آب میگردد
ز عاجزنالی من آسیا گرداب میگردد
زبال افشانی پروانه میریزم ز یکدیگر
سرشک شمع در ویرانهام سیلاب میگردد
زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد
که هرکس میگذارد سر در او سیراب میگردد
سهی سروی که من چون سایه میگردم به دنبالش
زمین چون آسمان از جلوهاش بیتاب میگردد
به آن موی میان از پیچ و تاب امیدها دارم
که میگردد یکی چون رشتهها همتاب میگردد
مپیچ از خاکساری سر، که هرکس از سر رغبت
به این دیوار پشت خود دهد محراب میگردد
ز نومیدی گل امید آب و رنگ میگیرد
که از لبتشنگی تبخالهها سیراب میگردد
به این سامان نخواهد ماند دایم چرخ دولابی
شود ویران دکان هرکه از دولاب میگردد
منم آن ماهی حیران درین دریای بیپایان
که از خشکی نفس در کام من قلاب میگردد
ندارد هیچ کس چون ابر آیین سخاوت را
که گوهر میفشاند و ز خجالت آب میگردد
به بیبرگی قناعت با دل بیدار کن صائب
که اسباب فراغت پردههای خواب میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق و دل شکستهای را به تصویر میکشد. دل سنگی او از شکستها نرم میشود و ناتوانیاش هم به مانند آسیاب به گرداب تبدیل میشود. او از زیبایی و لطافتهای زندگی مانند پروانه و شمع یاد میکند که در ویرانی او، عشق و امید را زنده میکند. همچنین اشاره میکند که مانند جویبار، زیباییها سیرابش میکنند و به دنبال محبوبش در مقایسه با زمین و آسمان بیتاب است. او از پیچ و تاب امیدها و زیباییهای عشق سخن میگوید و تنزل خود را در این دیوانگی عشق نشان میدهد. در نهایت، او به ناپایداری زندگی و ضرورت خوش بودن با آنچه که دارد میپردازد و اهمیت سخاوت را مانند ابر یادآوری میکند. پایان شعر دعوت به بیداری و آرامش روحی است.
هوش مصنوعی: دل سخت مانند سنگ، از شکست و درد من به آب مبدل میشود؛ صدای ناله من مانند گردابی در آسیا به هم میخورد و برمیگردد.
هوش مصنوعی: از اشکهای شمع و پروانه به هم میریزم و در گوشه ویرانهام، این اشکها همچون سیلاب جاری میشود.
هوش مصنوعی: آب زلال جویبار او خاصیتی دارد که هر کسی که سرش را در آن فرو ببرد، سیراب و سیرابتر میشود.
هوش مصنوعی: سروی بلند و راست را میبینم که به خاطر زیباییاش مانند سایهای به دنبالش حرکت میکنم، و زمین به خاطر جذبهاش از نمای او بیقرار و ناآرام میشود.
هوش مصنوعی: من به آن مویی که در میان پیچ و تاب امیدهایم قرار دارد، دلم بسته است. این مو مانند رشتههایی میچرخد و پیوسته در حرکت است.
هوش مصنوعی: از افتادگی و خاکساری خود شرمنده نباش، زیرا هر کسی که با رغبت و خواست به این دیوار تکیه دهد، به مقام والایی دست مییابد.
هوش مصنوعی: در زمانی که امید و نشاطی وجود ندارد، گلِ امید جوانه میزند و به زندگی میرسد، چرا که از زلالی و تازگی به وجود میآید و به عطش پاکی و شادابی پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: این جهان و تمامی جلوههای آن به هیچ عنوان ثبات ندارد و هر چیزی که تبدیل و دگرگونی پیدا کند، ممکن است به زودی دچار نابودی و زوال شود. هر کسی که درگیر این تغییرات و ناپایداریها باشد، ممکن است با آسیب مواجه گردد.
هوش مصنوعی: من همان ماهی گیج و سردرگم هستم در این دریاى بینهایت، که هوا و نفس کشیدن در خشکی برایم سخت و دشوار است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند ابر نیست که به زیبایی و سخاوت، گوهری را میپاشد و از شرم، آب میشود.
هوش مصنوعی: با دل بیدار خود، به کم بودن و بیبرگی راضی باش، چرا که وسایل آرامش و راحتی در زندگی، انسان را از خواب غفلت بیدار میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چشمم تا خیال لعل آن قصاب میگردد
دمادم در اشک من به خون ناب میگردد
دمادم سجده میآرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب میگردد
همیگردد خیال رویت اندر خانه چشمم
[...]
ز دامان ترم ریگ روان سیراب میگردد
نمک در دیده من پردههای خواب میگردد
چه کفر نعمت از من در وجود آمد نمیدانم
که در پیمانهٔ من خون شراب ناب میگردد
چنان از نالهٔ من بیستون را دل به درد آمد
[...]
ز اشک گرم من آتش کباب میگردد
چه آتشی است که در دیده آب میگردد
نگاه نرگس مست که در کمین منست؟
که صبر در دل من اضطراب میگردد
خراب میکدة عشوهای شوم کانجا
[...]
اگر بیند بخوابم، نرگسش بیخواب میگردد
اگر با زلف گویم حال دل، بیتاب میگردد
فلک از ناله شبهای من بی تاب می گردد
زمین از بی قراری های من سیماب می گردد
اگر شیخ از ته دل در رکوع حق شود قایم
قد خم گشته او حلقه محراب می گردد
به زیر آسمان از تنگدستی خانه یی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.