صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۷
خود بر تو عرش و فرش نه تنها گریستند
اقطار کاینات سراپا گریستند
بر بی کیست جن و ملک را جگر گداخت
بر تشنگیت دجله و دریا گریستند
تنها نه دوست را دل و جان ز آتش تو سوخت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۸
بر تشنه کامیش نه همین بحر و بر گداخت
گیتی تمام زیر و زبر خشک و تر گداخت
تنها فرات ز آتش خجلت بر او نسوخت
از شرم وی محیط همی تا شمر گداخت
دریا و رود از دم وی برمدر گریست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۹
ای وا دریغ کآل پیمبر جوان و پیر
یکباره گشته کشته و یکباره شد اسیر
خیلی به زیر سم فرس خفته پایمال
جوقی به چنگ اهل جفا رفته دستگیر
اعضا چنان گسیخته از هم که گاه دفن
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۰
دردا که دیو و دام بیابان کربلا
بردند تخت و تاج سلیمان کربلا
اشک آب سرد و لخت جگر نان گرم بود
آماده در تدارک مهمان کربلا
فلکی به جودی آمد و فلکی به خون نشست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۱
این کشته سر نهاد به دامان کربلا
کافزود بر حرم شرف و شان کربلا
روح القدس ز قدر وی ار می نبود کی
سودی جبین به مقدم دربان کربلا
بر تربتش ملایکه ساجد نبود اگر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۲
نوح غریق یونس عمان کربلا
خضر ذبیح یوسف زندان کربلا
مقهور دیو کفر سلیمان ملک و دین
سلطان یک سواره ی میدان کربلا
میخ خیام تا به زمین استوار کوفت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۳
جز داغ و درد و تاب و تن از خوان کربلا
قوتی نبود قسمت مهمان کربلا
زهر کشنده رست نه حلوای کامه بخش
برعکس نیشکر ز نیستان کربلا
از شرم تشنگان عجب آرم که چون نسوخت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۴
بیع و شرای آب همانا روا نبود
یا مال و جان آل نبی را بها نبود
یک جرعه کس چرا به عوض یا گرو نداد
گر خون و مالشان این هدر آن هبا نبود
میثاق و مهربانی و مردانگی مگر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۵
در شرع رسم رأفت و رحمت بنا نبود
یا بود همان به آل پیمبر روا نبود
باید یکی ز مردم دنیاش بشمرند
گیرم حسین در ره دین پیشوا نبود
از منبع عطاو نوا منع آب چیست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۶
نازل ز آسمان به زمین یک بلا نشد
کآن راقضا به حضرت او رهنما نشد
از ابتدای خلق جهان تاکنون کسی
از خاصگان چو وی به بلا مبتلا نشد
از شست دور سخت کمان کی جز او تنی
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۷
داری اگر به سر سر سودای کربلا
دستی بزن به ذیل تولای کربلا
امروز درج مهره مهرش به دل بچین
خواهی اگر شفاعت فردای کربلا
آن می که درد سر ز قفا نیستش بجوی
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۸
نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش
خون خدا ببین که چها رفت بر سرش
از تن سرش به نوک سنان رفت در هوا
پس پایمال پهنه ی کین گشت پیکرش
خونی که نسبتش به خدا بود ز احترام
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۹
ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ
در خاک و خون طپید به میدان کین دریغ
جم از وفا به صفحه ی خاکش مکان فسوس
دیو از دغا به سینه ی چاکش مکین دریغ
صدری که روح در صف بزمش گزید جای
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۰
گیتی پس از تو دایره اش بی مدار باد
افلاک با درنگ و زمین بی قرار باد
تا تلخ شد زبان به دهان تو از عطش
شهد و شکر به کام جهان ناگوار باد
از حسرت تو شربت تسنیم و سلسبیل
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۱
جسمی که جامه زیبدش از یاسمن دریغ
در خاک و خون فتاده چو گل بی کفن دریغ
جای سیه به سوگ جوانان خویش دوخت
ثوب گلی ز خون گلو بر بدن دریغ
نوشین لبان نورس ناکام نینوا
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۲
چون صدر دین امام مبین مقتدای راد
دل سان وحید در صف کرببلا فتاد
آمد به خیمگه پی بدرود اهل بیت
تسکینشان به صبر و تسلی به اجر داد
هم در وداع حمد خدای مجید کرد
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۳
چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد
اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد
فرمود ای امیر معسکر چرا نکرد
فهمت تمیز تیه ظلال از ره رشاد
دیدی غرور جاه چسان بردت از نظر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۴
آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری
کردند سر به نیزه اش از روی خودسری
او برستم کش همه چندانکه صبر کرد
دشمن فزودش از همه ره بر ستم گری
محمل به ضعف بنیه فحلی قوی مبند
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۵
بهرام از عنان نشناسد رکاب را
ناهید از ملال نداند رباب را
گیتی هم از هراس نجوید امید را
گردون هم از درنگ نداند شتاب را
زین ره به کاینات فتوری قوی رسید
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۶
از گل تهی فتاد چو گلزار کربلا
سهم جهانیان همه شد خار کربلا
آمیخت خون پاک وی آنسان به خاک دشت
کانگیخت بوی نافه ز اقطار کربلا
ای دل به اشک خون گره خاک می بشوی
[...]