گنجور

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۶ - در عشق و گریز مصیبت

 

ای که از معرفت عشق ازل بی‌خبری

گوش کن تا به تو گویم خبر مختصری

عشق آن است که هر جا که شرر افروزد

خالی از خود نگذارد بن هر خشک و تری

عشق آن است که چون حلقه زند بر در دل

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۷ - زبان حال حضرت زینب(ع)

 

ای بی‌کفن فدای تو جسم اطهرت

زینب شو فدایی ببریده حنجرت

ای کاش خواهر تو نمی‌دید اینچنین

بر نوک نی سر تو و صدپاره پیکرت

آوردی ام به کرب و بلا بی‌کس و غریب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۹ - زبان حال حضرت زینب(ع)

 

ای سردور از بدن روزی تو سامان داشتی

جا به دوش مصطفی با لعل خندان داشتی

خضر را رهبر تو بودی جانب عین الحیات

خود چرا در وقت مردن کام عطشان داشتی

هرگز از یادم نخواهد رفت کاندر کربلا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۰ - زبان حال سکینه مظلومه با کشته پدر

 

جان پدر فدای تن پاره پاره‌ات

قربان زخم‌های فزون از ستاره‌ات

با آن همه محبت بسیار از چه شد

یکباره از من ای تن بی‌سر کناره‌ات؟

از باد رفت العطش خویش و سوختن

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۱ - ورود آل عصمت به زمین کربلا

 

در ماریه خیمه چو شه جن و بشر زد

در عرش برین روح الامین دست به سر زد

نوح نجی از ماتم وی نوحه‌گر آمد

طوفان به جهان بار دگر ز اشک بصر زد

شد منفعل از فعل بشر بوالبشر از خلد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۲ - مصیبت ملمع

 

روز عاشورا چو حزب «سابقون السابقون»

شد مهیای ثواب «نعم اجرا العاملون»

بانک «خیل الله قومموا اوراکبوا» از بطن عرش

گوشزد گردید ثاراللهیان را «فاسمعون»

در منای «لایضیع الله اجرالمحسنین»

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۳ - زبان حال صدیقه صغرا

 

برادرا دلم رفتنت قرار ندارد

مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد

به درد بی‌کسی‌ام مبتلا مکن به فدایت

که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد

تو منع می‌کنی از گریه‌ام ولی نتوانم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - بیان عالم ذر و قبول شهادت امام(ع)

 

در عالم ذر هستی ذرات چو یک جا

در آینه علم خدا گشت هویدا

از راح الستی ز کف ساقی باقی

سرها همه پرشور شد از نشئه صهبا

هر طایفه‌ای بر حسب حوصله خویش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - همچنین مرثیه

 

ای از ازل ز داغ تو آدم گریسته

آدم نه، بلکه جمله عالم گریسته

تا روز حشر دیده حواست اشکبار

در ماتم تو بسکه دمادم گریسته

در کشتی مصیبت تو تا نشسته است

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۶ - مصیبت علی اکبر(ع)

 

در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر

به کربلا طلب جنگ را اشقیا می‌کرد

نظر به عارض وی می‌نمود شاه شهید

به عرش قاصد آه از جگر رها می‌کرد

نگه به قامت وی می‌فکند و تیر غمش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۷ - مصائب ام‌الائمه

 

در جهان هرگز ز بعد رحلت پیغمبری

کس نزد در خانه پیغمبر خود آذری

چون امیرالمومنین در عین قدرت تاکنون

سر به تسلیم و رضا ناورده هرگز سروری

آنقدر شیر خدا گردن به حکم حق نهاد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۸ - مرثیه

 

صبا به باغ جنان رو تو آه و زاری کن

ز دیده بهر پیمبر سرشک جاری کن

بگو حسین تو تنها و بی‌مدد کار است

بیا به کوفه از آن شهریار یاری کن

ز تشنگی جگر عترت تو گشته کباب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - مصیبت اربعین کربلا

 

در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود

شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود

تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند

چو لنک شد ز قهر در لطف وا نمود

یعنی ز رنج و محنت بی‌منتهای شام

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۰ - همچنین مرثبه

 

آب و نان جانند اما این کجا و آن کجا

هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا

قلب امکان احمد ختمی مآب و بو برای اوب

هر دو انسانند اما این کجا و آن کجا

نزد اهل صورت و معنی شه دین بایزید

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۱ - در علو و دنو جنود عقل و جهل

 

آنان که مست باده قالوا بلی شدند

در کربلا به درد و یل مبتلا شدند

دیدند چون رضای خدا را به بذل جان

دادند تن ز شوق به قتل و رضا شدند

به یگانگی ز خلق نموددن اختیار

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - خطاب به جناب علی اکبر(ع)

 

ای نور چشم پادشه بی سرالسلام

شبه رسول و زاده پیغمبر السلام

نو رسته نخل باغ شه لافتی علی

سبط نبی جناب علی اکبر السلام

آرام جان فاطمه و زینب و حسین

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - مصیبت امام حسین(ع)

 

شد محرم به سفر ماه صفر آمده است

مه قتل حسن خسته جگر آمده است

نرسیده است به داغ دل زهرا مرهم

به سر داغ دلش داغ دگرآمده است

کشته گردید حسین یا حسن از زهر هلاک

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - مصیبت اربعین

 

اربعین آمد و اشکم ز بصر می‌آید

گوئیا زینب محزون ز سفر می‌آید

باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست

کز اسیران ره شام خبر می‌آید

جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۵ - جواب یزید لعین به نصرانی

 

همان حسین که سبط نبی بود سرش است این

عزیز حضرت زهرا بتول مادرش است این

سرد گرد که بود عارضش چو ماه دو هفته

سر منور عباس میر لشکرش است این

به اختیار نشد خ قد حسین ز داغش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۶ - همچنین مرثیه

 

تنی که داد به آغوش جا رسول امینش

به خاک کرب و بلا چرخ سفله داد مکینش

ز بعد کشتن اکبر گذشت از سر دنیا

وگرنه خون عدو می‌گذشت از سر زینش

گذشت ا زسر فرزند و مال و جان و برادر

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۷۳۴
۷۳۵
۷۳۶
۷۳۷
۷۳۸
۷۷۰