ای بیکفن فدای تو جسم اطهرت
زینب شو فدایی ببریده حنجرت
ای کاش خواهر تو نمیدید اینچنین
بر نوک نی سر تو و صدپاره پیکرت
آوردی ام به کرب و بلا بیکس و غریب
خوش میکنی غریب نوازی ز خواهرت
بردار سر ز خهاک و بپرس از من فکار
کای زینب ستمزده، کو کهنه معجرت
شمر این قدر نداشت مروت که بعد قتل
بیرون نمود پیرهن کهنه از برت
کافی نبود زخم تنت از سم ستور
کرد ابن سعد سرمه صفت جسم اطهرت
چندان امان نمیدههدم شمر بیپدر
تا قاصدی روانه کنم نزد مادرت
گوید که یا بتول سوی کربلا بیا
غلطان به خون ببین بدن نازپرورت
از بهر گوشواره دریدند کوفیان
گوش عروس فاطمه زار دخترت
رفتم دگر، ولی بود این داغ بر دلم
کز بعد من چه آید از این قوم بر سرت
(صامت) شدی چه نوحهگر ماتم حسین
دیگر بود چه واهمه از روز محشرت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفکن مرا ز پای چو تیزست خنجرت
چون دست من رسد بکنم پوست از سرت
عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز دربرت
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
ز آن لب که آتش است و عسل میدهد برت
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
[...]
تا دورم از جمال و رخ روح پرورت
بیخواب و بیخورم ز غم روی چون خورت
زنهار تا گمان نبری کز تو خالیم
دل نزد تست گرچه به تن دورم از برت
مندیش کز غم تو دل آزار گشته ام
[...]
ای آفتاب تافته از روی انورت
وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت
شکل صنوبر قد تو چون پدید شد
بشکفت سرو از قد همچون صنوبرت
خواهد که بوی تو بکشد باد صبح، اگر
[...]
آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت
کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت
جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید
تاریک باد آینهٔ مهر انورت
مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.