مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۹ - در فتح هندوستان
نادر دوران شه گیتیستان کاورده است
در کمند حکمش ایزد گردن گردن کشان
شهسواری کز سبک سیری شبی را طی کند
تابد از مغرب چو خورشید از سوی مشرق عنان
تاجداری کافسر زرین او چون آفتاب
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۰ - تاریخ جلوس نادرشاه
هزار شکر که آمد بهار و رفت خزان
ز فیض مقدم گل شد جهان پیر جوان
ز پرده رخ بصفایی نمود ابر بهار
که هرگز آینه ناید برون زآینه دان
دمید لاله و گل صدهزار رنگ ز خاک
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۱ - فتح قلعه ایروان
شکرلله گشت از عون حق و امداد بخت
ایروان مفتوح از تیغ شه صاحب قران
سایه برج الهی مهر برج خسروی
وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
کلب درگاه امیرالمؤمنین طهماسب شاه
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۲ - تاریخ جلوس سلطان محمد
شکرلله سرور مهر افسر گردون سریر
وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
یعنی اعلیحضرت سلطانمحمد آنکه هست
کسری عهد و جم وقت و سلیمان زمان
آبروی نسل پیغمبر که از لطف خدای
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۳
حیف از اسماعیل آن روشن دل صافی ضمیر
کامد او را سنگ بر مینای هستی ناگهان
با دلی چون شیشه ساعت پر از گرد ملال
بست بازرگانی عاقبت زین خاکدان
مرهم لطفی ندید از گیتی و با خویش برد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۴ - تاریخ ولادت
هزار شکر که از نوشکفته گشت گلی
زابر لطف الهی ز بوستان حسن
عطا نموده باو کودکی خدا که چو شمع
زپرتو رخش افروخت دودمان حسن
زآفت این ثمر نارسیده ایمن باد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۶ - فتح قلعه بلخ
لشکر اسلام چون شد داخل بلخ وز بلخ
ازبک از افغان پست و بخت وارون شد برون
کلک مشتاق از پی تاریخ سالش زد رقم
لشکر دین داخل بلخ ازبک دون شد برون
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۷ - تاریخ فوت سیداحمد
صد دریغ از میرسیداحمد عالیجناب
کامد او را شیشه هستی ز گردون بر زمین
چون برآمد زین گلستان و به رنگ بوی گل
شد به فردوس از نسیم لطف ربالعالمین
گفت مشتاق از پی تاریخ فوت او که گشت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۸ - تاریخ فوت میرمحمدحسین
آه که آخر کسوف کرده ز جور فلک
مهر جهانتاب علم میرمحمدحسین
کرده غروب و نموده روز جهان را سیاه
کوکب فضلش که داشت شعشعه نیرین
رفت زو فتاد از صفا محفل دانشوری
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۹ - تاریخ طالار سعادتآباد شاه طهماسب صفوی
شکر کز لطف الهی کرد تسخیر جهان
همچو مهر از تیغ عالمگیر شاه دینپناه
شمع بزم افروز دولت ماه اوج سلطنت
آفتاب برج حشمت سایه لطفاله
وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۰ - تاریخ فوت خادم
خادم که از ترانه دلکش درین چمن
بودش چو غنچه گوش بر آواز هر گلی
چون رفت از حدیقه و از رفتنش فتاد
در جرگ بلبلان نواسنج غلغلی
مشتاق خسته دل پی تاریخ رحلتش
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۱
چه شد میرزا مهدی آن قطب دانش
که بود او بهر علم عالم کلاهی
مکان در خم هستیش بود چندی
فلاطون صفت آن حکیم الهی
نهان گشت آخر روان منیرش
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۲ - تاریخ جلوس شاه طهماسب صفوی
طهماسب شاه آنکه ز بخت بلند او
رو کرد عمر و دولت دشمن به کوتهی
بر تخت خسروی چو برآمد شه روشن عقل
گفتا چو بلبلان به نوای سحر گهی
تاریخ این جلوس در دیوان سلطنت
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مطایبات » شمارهٔ ۱
به یار وعدهخلافم گر اتفاق افتاد
نخست گوشزدش این پیام خواهم کرد
که تا کیم به فسون گویی آنچه میخواهی
به صبح اگرچه نکردم به شام خواهم کرد
خدا گواست که گر آنچه گفتهام نکنی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مطایبات » شمارهٔ ۲
با حریفی که بیسبب دارد
سر آزار من بگو زنهار
گرچه از حکه در تعب باشی
... خر را به ... خویش مخار
هان و هان راه خویش گیر و برو
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱
در زمان خدیو دارا شان
آن کرم پیشهٔ کریم نهاد
سایه حق کریمخان که ز عدل
زینت دهر و زیب دوران داد
شهریار جهان که در گیتی
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲
از محمدعلی آن گلبن بیخار افسوس
که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد
رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی
از جفای فلکش خار اجل برپا شد
شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۳
گرامیترین یاری از دوستان
که روشن روان است و صاحب نظر
به تزویج محبوبهای میل کرد
که سترش عفاف است و زیبش هنر
چو با یکدیگر خوش درآمیختند
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۴
خان والا گهر محمدخان
که ازو بود ملک و دین معمور
آنکه چون او نزاد فرزندی
مادر دهر در مرور دهور
آنکه در روزگار معدلتش
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۵ - تاریخ بنا
خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق
آستان برترش از ذروه کیوان بنگر
چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند
تابع حکم ببین بندهٔ فرمان بنگر
شیر با صولتش آید به نظر گربهٔ زال
[...]