گنجور

 
مشتاق اصفهانی

خادم که از ترانه دلکش درین چمن

بودش چو غنچه گوش بر آواز هر گلی

چون رفت از حدیقه و از رفتنش فتاد

در جرگ بلبلان نواسنج غلغلی

مشتاق خسته دل پی تاریخ رحلتش

گفتا ز بوستان سخن رفت بلبلی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode