گنجور

 
مشتاق اصفهانی

آه که آخر کسوف کرده ز جور فلک

مهر جهانتاب علم میرمحمدحسین

کرده غروب و نموده روز جهان را سیاه

کوکب فضلش که داشت شعشعه نیرین

رفت زو فتاد از صفا محفل دانشوری

کانجمن علم و فضل داشت ازو زیب و زین

رایت علمش که داشت لشکر دین را بپای

گشت نگون و فکند غلغله در مشرقین

خون ز وفاتش گشای از رگ مژگان که هست

گریه به هر دیده‌ای از غم او فرض عین

چون شد ازین خاکدان سوی جنان و فکند

در صف جن و بشر رحلت او شور و شین

خامه مشتاق گفت از پی تاریخ سال

شد بسرا جنان میرمحمدحسین

 
sunny dark_mode