انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۸ - در تقاضا
خداوندا همی دانم که چیزی نیست در دستت
گرم چیزی ندادستی بدین تقصیر معذوری
ولیکن گر کسی پرسد چه دادستت روا داری
که گویم عشوه اول روز و آخر روز دستوری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۹ - در مذمت کسی گفته
ز جنس مردمان مشمار خود را
گرت یزدان زری دادست و زوری
هنر باید چه روباهی چه شیری
خرد باید چه قارونی چه عوری
ز خشم غالب و از حرص با برگ
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۰ - حسب حال
کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۱ - در مدح فیروزشاه
ای رفته به فرخی و فیروزی
باز آمده در ضمان بهروزی
از لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر
در باغ مصاف کرده نوروزی
چون تیر نهاده کار عالم را
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۲ - در هجا
خون خواجه کعبه است و نان او بیتالحرام
نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی
بر نبشته برکنار نان او خطی سیاه
لم تکونوا بالغیه الا بشق الا نفس
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۳
نه تو آنی که دی دل تو نبود
در جهان جز به انوری راضی
چون که امروز هیچ مینبری
به زبان نام حالت ماضی
در سر قاضی ار کله کردی
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۴ - در تهنیت
ای خداوندی که بر روی زمین فرمان تو
چون قضای آسمان شد نافذ فی کل شیی
پیش قدرت پشت گردون از تواضع داده خم
نزد رایت روی خورشید از خجالت کرده خوی
سرو آزاد ار قبول بندگی یابد ز تو
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۵
صبر کن تا زمانه خو نشوی
پیشه کن گاه گاه نیکیکی
نرد عمر تو خوش زمانه ببرد
ندبی زو و از تو سیکیکی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۶
ای سر از کبر بر فلک برده
گشته گردان چو انجم فلکی
به عقابی رسیده از مگسی
به سماکی رسیده از سمکی
بس بس اکنون که بیش از این نرسد
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۷ - شراب خواهد
ای کریمی که جرم هفت اختر
هست با عرض لطف تو پیکی
تویی آن مکرمی که عالم را
ضبط کردی به مختصر نیکی
هست مهمانکی مرا امروز
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۸ - در تقاضا
خداوندا حریفان آمدستند
که تا با من کنند امشب عدیلی
به زر سیکی نمییابم در این شهر
وگرنه نیست در طبعم بخیلی
اعانت کن مرا امشب به سیکی
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۹ - در ناخن گرفتن صاحب
سحرگاهی به نزد خواجه رفتم
که بفزاید مرا جاهی و مالی
به دست خواجه در، ده بدر دیدم
کز آن هر بدر بود او را ملالی
درآمد مرغکی وانگه به منقار
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۰ - قسمت در توبه و انابه
به خدایی که بازگشت بدوست
که مرا بازگشت نیست به می
مگر از بهر حفظ قوت و بس
فارغ از چنگ و نای و بربط و نی
نکنم خدمت و نگویم شعر
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۱ - شکایت از زمانه
گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق
پیوسته با زمانه کجا در نبردمی
ور آسیای چرخ بر غمم نگرددی
در جوی آسیا متوطن نگردمی
آب مراد زیر پل کس نمیرود
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۲ - در هجو سیفالدین نامی گفته
تو ای سیف زنگ اجل چون نگیری
که الحق به انصاف درخورد آنی
بدین تیزی و روشنایی و گوهر
ترا در کجا میخورد زندگانی
نه در دست تقدیر ملکی بگیری
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۳ - نصیحت
چون ترا روزگار داد به داد
تو چرا داد خویش نستانی
تا توانی به گرد شادی گرد
کایدت گاه آنکه نتوانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۴ - معما
ای رای ملک شه معظم
مهپرور سالبخش ثانی
ای کرده کلیموار عدلت
آبان خدای را شبانی
حقا که شوی به مهر مه بر
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۵ - در حسب حال
گویند که چیست حاصل تو
ای بیحاصل ز زندگانی
گویم خطکی و بیتکی چند
از نعمتهای این جهانی
خطی نه چنین چنانکه باید
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۶ - در موعظه
ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم
کاندر طلب راتب هر روز بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
نی گوشهٔ کنجی و کتابی بر عاقل
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۷ - این قطعه در شکایت از ملکشاه و نظامالملک گفت و متغیر شدند و فتوحی آنرا جواب گفت
کار کار ملک و دوران دوران وزیر
این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی
عالمی از کرم این همه در آسایش
امنی از قلم آن همه در آسانی
جود ایشان رقم رغبت روزی بخشی
[...]