ای خداوندی که بر روی زمین فرمان تو
چون قضای آسمان شد نافذ فی کل شیی
پیش قدرت پشت گردون از تواضع داده خم
نزد رایت روی خورشید از خجالت کرده خوی
سرو آزاد ار قبول بندگی یابد ز تو
پای تا سر هم در آن ساعت کمر بندد چو نی
نقشبند کل ز تاثیر صبای لطف تو
بوستان را نقش نیسان بندد اندر ماه دی
شاد زی کامروز در اقطاع عالم سر به سر
ای بسیطش سیر فرمان تو صد ره کرده طی
دوستان و دشمنانت در دو مجلس میکنند
هردو سنگانداز و سنگ اندازهٔ آن تا به کی
دشمنانت تا به روز حشر سنگانداز عیش
دوستانت تا به روز عید سنگ انداز می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز به مادندر نماند این جهان گربهروی
با پسندر کینه دارد همچو بادختندرا
جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختند را
گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی
کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی
گر خسیسانرا هجی گویی، بلی باشد مدیح
گر بخیلانرا مدیح آری، بلی باشد هجی
روزگاری پیشمان آمد، بدین صنعت همی
[...]
روز کوشیدن زمین از دست او گردد تهی
روز بخشیدن زمان از دست او خواهد فرار کذا
کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا
نیست دار الملک جز رخسار و زلف مصطفی
روی و مویشگر بصحرا ناوریدی قهر و لطف
کافری بی برک ماندستی و ایمان بینوا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.