گنجور

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد

جان عدو فتد چو دل شمع در گداز

هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست

در هیچ منزل از تو نخواهد فتاد باز

دیگر شکی نماند جهان را درین که هست

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

ایا شهی که فلک را مهار در بینی

کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز

خرد به رقص در آید ز شوق خدمت تو

چو اشتران عرب بر حُدای اهل حجاز

عدوت گرچه همه گردن است همچو شتر

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۰

 

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین

تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز

کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم

هرآنچه هست دگر استعارت است و مجاز

اگر به عنف زنی بانگ ناگهان بر کوه

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۱

 

شاها به قدر همت و رای رفیع خویش

از سقف چرخ و ساحت عرش آستانه ساز

وین عندلیب را ز پی مدح گستری

بر شاخسار سایه خویش آشیانه ساز

ساز و نوای جاه تو را این نوای من

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۲

 

ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت

حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز

تویی که بر تن خصم تو دِرع داوودی

ز رمح و تیغ تو پرویزنی بود خون بیز

چو ظلم بر در دروازه وجود رسید

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۳

 

صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین

ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس

ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول

حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس

آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

خدایگان جهان شهریار دریا دل

توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش

بر اسمان و زمین دست مطلق است تو را

که از وظیفه جود تو یافتند معاش

گهی به پنجه هیبت دل جهان بشکن

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۵

 

ای صاحبی که هر که در آفاق سرکش ست

از طوق منت تو بفرسود گردنش

آنجا که رای تو به سر مشکلی فتد

حاجت نیفتد به بیان مبرهنش

در نوبهار تربیتت یافت رنگ و بوی

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۶

 

میمون و مبارک است شاها

عزمت که جهان ازوست پر جوش

ای چتر تو را گرفته هر دم

از بهر شرف هوا در آغوش

در موج سپاه ذره فوجت

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۷

 

پناه اهل هنر پیشوای روی زمین

توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش

تویی که در حرم دولتت به نقل طباع

موافقت دهد ایام گرگ را با میش

ز جام مهر تو نو شد زمانه شربت نوش

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۸

 

سر ملوک جهان فخر دین تو آن شاهی

که ماه و مهر ز رای تو می برند شعاع

تویی که همت تو سر بدان فرو نارد

که با فلک بودش ملک کاینات مشاع

خدایگانا دانی که در ممالک تو

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۹

 

ای مثال تو را زمین و زمان

کرده از راه امتثال مثول

دولتت را فتور ناممکن

حشمتت را زوال نامعقول

گشته پیش تو رام و آهسته

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

ای حکم تو چون قضاءمبرم

آسوده ز اعتراض و تبدیل

از طارم سقف همت تو

آویخته نه فلک چو قندیل

تا حشر بکرده آل عباس

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۱

 

افتخار جهان جمال الدین

ای تو را قول و فعل هر دو جمیل

نکته های نهفته در سخنت

همچو اسرار غیب در تنزیل

از برای ثنای طبع تو چرخ

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین

تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام

به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری

به طوق حکم تو گردن فراشته دد و دام

مزاج سرعت عزم و ثبات حلم تو بود

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۳

 

ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم

بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام

جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که هست

اگر از خاصه بود آن عرضی باشد عام

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۴

 

شهریارا برای مدحت تو

تیغ فکرت همیشه آخته‌ام

بر بساط هوات اسب مراد

بر رخ روزگار تاخته‌ام

گرچه از آرزوی خدمت تو

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۵

 

خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم

نکردم هیچ تقصیری به خدمت تا توانستم

چه مایه رنجها بردم که تا حالم بدانی تو

کنون زینست رنج من که می گویی ندانستم؟

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۶

 

اِعرِفِ الفرقَ بَینَ دالٍ و ذالٍ

وَ هیَ اصلٌ بِالفارسیَةِ مُعظَم

کُلُّ ما قبلَهُ سُکُونٌ بِلاواً

یٍ فَدالٌ وَ ما بِسواهُ بمُعجَم

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

بزرگوارا من در میان اهل عراق

به نعمت تو که محسود همگنان بودم

هموم و وحشت غربت بر آن تنعم و ناز

که داشتم به وطن اختیار فرمودم

چو طبع میل بدین خطه کرد و بود خطا

[...]

ظهیر فاریابی
 
 
۱
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۴۰۰