افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲ - پادشاهی دَیِوکَس نخستین شاه ماد
دِیُوکِس، نخستین شَهِ ماد بود
وز او سر به سر، کشور آباد بود
بسی بود آن شاه با عدل و داد
کریم و جوانمرد و نیکو نهاد
گزیدند او را به شاهنشهی
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳ - وصیت دَیِوکَس به فرزند خود
دیوکس چو در یافت پایان خویش
فرا خواند فرزند فرزانه پیش
چنین گفت کای پور فرخنده فر
به جان گوش کن پند نغز پدر
بترس از خدا و ره داد پوی
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۴ - بر تخت نشستن فره فرتیش
چو یک هفته بگذشت از مرگ شاه
فره فرتیش شاه برشد بگاه
بشاهی بر او خواندند آفرین
بگفتند کای شاه با داد و دین
همه بندگانیم و تو شهریار
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۵ - جنگ فره فرتیش بابنی بال شاه آشور
بنی پال خود شاه آشوریان
بجنگش همی بست آنکه میان
بجنگ شه ماد همت گماشت
هزاران دلیری که آماده داشت
نبرد دلیران چو آغاز گشت
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۶ - خو نخواهی هو خشتر از پادشاه آشور
چو یک هفته سوک پدر را بداشت
بخونخواهی شاه همت گماشت
همی گفت با فر یزدان پاک
بنی پال را افکنم روی خاک
باَتش بسوزم همه کشورش
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۷ - آتش زدن پسر بنی پال برخود و خانواده اش
چو پوربنی پال یی چاره شد
حصار اندرون در پی چاره شد
سر برج و بارو چو لشکر بدید
ز پیروزی و بخت خود دل برید
بگفتا دگر، روز من شد تباه
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۸ - صلح شاه ماد ولیدی پس از شش سال
یکی روز سر گرم پیکار و جنگ
بشمشیر و گرز و بتیر و خدنگ
که ناگه همی برگرفت آفتاب
سر جنکجویان بر آمد بخواب
همه دست از جنگ برداشتند
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۹ - بر تخت نشستن آزید هاک پادشاه ماد
پسر چون بر آمد بتخت پدر
همان تاج شاهنشهی زد بسر
بزرگان ورا خواندند آفرین
همه بوسه دادند روی زمین
بگفتند ما بندگان تو ایم
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۰ - خواب دیدن آژید هاک و تعبیر آن
چو شب شد به خوابید در قصر خویش
دلی شادمان داشت از عصر خویش
چنان دید در خواب آن شهریار
که از دوش او سر بر آورده مار
دو مار سیه بر شد از دوش او
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۱ - بدنیا آمدن کورش
چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی کودک آورد مانند ماه
به یک روز چون طفل یک ساله بود
رخ روشنش چون گل لاله بود
چو آگاه گردید آژید هاک
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۲ - بر تخت نشستن کوروش در پارس
پدر گفت فرزند برنای من
امیری تو در پارس برجای من
تو دیندار باش و بی آزار باش
امیری تو پیوسته هشیار باش
بدان تو خدا را یکی بنده ای
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۳ - فتح ماد
از آن پس سران سپه را بخواست
بگفتا که لشکر بسازید راست
در گنج بگشاد کورش چنان
بروی سوران، دلیران، یلان
ز زرو ز سیم و کلاه و کمر
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۴ - سر کوبی سکاها
دگر روز آمد سواری بماد
بگفتا که ای شاه با عدل و داد
سکاهای بی خانمان نژند
رسانند بر اهل ایران گزند
سرازیر گشته چو سیل روان
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۵ - فتح لیدی
از آن پس به لیدی بیاورد روی
شهنشاه کورش که بد نامجوی
شه لیدیا بد کرزوس نام
جهان بود وی را همیشه بکام
هم از آسیا قسمتی داشتی
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۶ - فتح بابل
چو شد سال تازه بیامد بهار
جهان گشت خرم چو نیکو نگار
بفرمود کورش که سان سپاه
ببینند و جنبند زان جایگاه
به تسخیر بابل چو مامور گشت
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۷ - آزاد ساختن اسیران یهود
پس آنگه بفرمود آنچه اسیر
که بخت النصر از صفیر و کبیر
ز شهر فلسطین بیاورده است
همی بی سر انجامشان کرده است
همه باز گردند در شهر خویش
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۸ - کشته شدن کورش در ماساژت
بر آن شهر و بر لشکر حمله کرد
ز شهر و سپاهش بر آورد گرد
یکی نابکاری بجست از کمین
مر آن شاه را تیز زد بر جبین
چه سروی زپای اندر آمد بخاک
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن کامبوجیه پسر کورش
پس آنگاه کمبوجیه شاه شد
ولیعهد شه بود و برگاه شد
بشاهی بر او خواندند آفرین
همه بوسه دادند روی زمین
که کاموجیه شاه ما شاد باد
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۰ - گشته شدن بردیا بدست برادر خود کامبوجیه
بسی شادمان گشت کامبوجیا
زفتح برادر که در آسیا
نموده است و باز آمده سرفراز
بدیدار شاه آمده با نیاز
ولی در دل از وی بدی بدگمان
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۱ - فتح مصر
بفرمود لشکر بباید کشید
سوی مصر تا فتح آید پدید
همه مصریان را بکویم بگرز
نمانم برایشان دگر بال و وبر
بشاهی نکردند بر من سلام
[...]