پسر چون بر آمد بتخت پدر
همان تاج شاهنشهی زد بسر
بزرگان ورا خواندند آفرین
همه بوسه دادند روی زمین
بگفتند ما بندگان تو ایم
بفرمان ورأیت سرافکنده ایم
شهنشاه بسیار بنواختشان
بقدر هنر جایگه ساختشان
بسی مهربان بود و سرشار بود
شه عادل و بخت بیدار بود
یکی بارگه شاه بر پای داشت
در آن جایگه تخم نیکی بکاشت
بگرد شهنشه در آن بارگاه
ستادند امیران جمله سپاه
بهر لشکری افسری نامدار
گزیدی و کردی ورا بر قرار
سپاهی بیاراسث شاه جوان
همه جامعه شان هم چنان ارغوان
همه تاج و افسر بسر داشتند
کمر های زرین ببر داشتند
ز شمشیر و گرز وسنان و سپر
زخود وزره با کمربند زر
سپاهی به زیبائی آراسته
همه جامه شاد و شاداب و نو خاسته
نبرد دلیران فراموش شد
چنان آتش تیز خاموش شد
بهر جا شدی شادمانی بپا
همه باغ و بستان بدی دلگشا
درو دشت ایران همه سبزو شاد
دل کشوری شاد از شاه ماد
بهر جایگه بود ساز و سرود
بشاهنشه ماد بودی درود
شه ماد روزی برای شکار
برون رفت با اسب و اسباب کار
چوشد چند فرسنگ از شهردور
بدیدی یکی شیر نر با غرور
پی شیر نر چون همی اسب تاخت
بزد تیر بر مغز و کارش بساخت
چنان تیر را او ز پیکان گشود
که تا شست برداشت آمد فرود
بیفتاد بیجان بروی زمین
یکی گفت احسن یکی آفرین
دلیران شاهنشه از هر طرف
نمودند ابراز شوق وشعف
چنان زد غربوی ز دل شیر نر
که لرزید از بیم کوه و کمر
زمغزش چنان خون برون میجهید
چو فواره ای کاب آرد پدید
زپا اندر افتاد و بیهوش گشت
بزددست و پائی و خاموش گشت
به پیکر تراشان بفرمود، زود
از این شیر تندیس باید نمود
که ماند پس از من بر این روزگار
یکی یاد بود و یکی یادگار
از آن روز بگذشته بس سالها
بجا مانده آن شیر سنگی بجا
که در هکمتانه بود یادگار
هم از شاه ماد و هم از روزگار
بیامد چو در شهر آن شهریار
شه شیر کش خسرو نامدار
همان هر کسی بر کسی مژده داد
که پاینده بادا شهنشاه ماد
بشد شاه و مغرور از این هنر
همی دست بنهاد روی کمر
بفرمود هستم شه شیر کش
بود یکسر عالم مرا دست خوش
منم شهریاری که در عهد من
نباشد ز جنگ و ز دشمن سخن
سر خسروان زیر پای منست
همه باجشان در سرای منست
ندارند جرأت که از نام ماد
سخن جز به نیکی نمایند یاد
که چندین هزاران مرا لشکر است
به گنجم بسی باج و شمش زراست
هزاران هزار افسر نامدار
همه شیر افکن گه کارزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، پسر پادشاه با نشستن بر تخت پدر و قرار دادن تاج شاهی بر سرش، مورد تحسین بزرگان قرار میگیرد. آنها از او اطاعت میکنند و پادشاه نیز به آنها محبت میکند و موقعیتهایی بر اساس تواناییهایشان برایشان تعیین میکند.
پادشاه جوان با انتخاب سرداران شجاع، سپاهی زیبا و آماده برای نبرد تشکیل میدهد. در میان شادی و سرور در سرزمین، او برای شکار به بیرون شهر میرود و با یک شیر نر روبرو میشود.
او با تیر زدن به شیر، آن را به زمین میاندازد و از آن لحظه دستور میدهد تا تندیس شیر را بسازند تا یادگاری از این پیروزی باقی بماند. سالها بعد، تندیس شیر سنگی به عنوان نشانی از قدرت و دوران پادشاهی او باقی میماند.
در ادامه، شاه خود را مغرور میبیند و بر اهمیت و تسلط خود بر سرزمین تاکید میکند و میگوید که در زمان او، کسی جرأت ندارد که به نام ماد بد صحبت کند. او به قدرت و ارتش خود افتخار میکند و از ثروت و منابع خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی پسر برادر پدرش بر تخت نشسته، همان تاج سلطنتی را بر سر میگذارد.
هوش مصنوعی: بزرگان به او احترام گذاشتند و همگی به نشانه قدردانی بر زمین بوسه زدند.
هوش مصنوعی: گفتند ما افرادی هستیم که تحت فرمان تو هستیم و در برابر تو با سر افراز نیستیم.
هوش مصنوعی: سلطان به اندازهی هنر و تواناییهای آنها، به آنها توجه و محبت کرد و برای هر یک جایگاهی مناسب فراهم ساخت.
هوش مصنوعی: بسیار مهربان و سخاوتمند بود و فرمانروای عادل، در زمانی قرار داشت که شانس و بخت نیز به او روی آورده بود.
هوش مصنوعی: یک بار در محل سلطنت، شاه برپا ایستاد و در آن مکان، بذری از نیکی را کاشت.
هوش مصنوعی: در آن کاخ باشکوه، پادشاهی در حال گردش بود و تمام فرماندهان و امیران، دور او جمع شده بودند.
هوش مصنوعی: برای لشکر خود یک فرمانده معروف را انتخاب کردی و او را در جایگاه خود مستقر ساختی.
هوش مصنوعی: سپاهی برای شاه جوان آماده کنید و لباسهای آنها مانند گلهای ارغوانی زیبا و جذاب باشد.
هوش مصنوعی: همه افراد در آن زمان جواهرات و لباسهای زیبایی به همراه داشتند و کمربندهای طلایی به دور کمرهایشان بسته بودند.
هوش مصنوعی: از شمشیر و چماق و سپر و زره به همراه کمربند زرین خود، استفاده میکنم.
هوش مصنوعی: یک سرباز با زیبایی تمام در لباسهای شاداب و نوین آماده و آراسته است.
هوش مصنوعی: نبرد شجاعان به فراموشی سپرده شد و مانند شعلهای تند، به تدریج خاموش گردید.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، شادی را به همراه داشته باش و همه جا را با سرسبزی و خوشحالی زینت بخش.
هوش مصنوعی: در دشتهای ایران، همه جا سرسبز و شاداب است و این سرزمین با دلهای شاد به خاطر پادشاه ماد، خوشحال و سرزنده است.
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمانی که جشن و شادی برپا باشد، به شاهنشاه ماد درود و سلام میفرستیم.
هوش مصنوعی: روزی پادشاه، برای شکار به بیرون رفت و با خود اسب و وسایل لازم را برد.
هوش مصنوعی: چند فرسنگ دورتر از شهر، یک شیر نر با خودبزرگبینی را دیدی.
هوش مصنوعی: در پی شکار شیر، اسبی به تندی میتازد و تیر او به هدف مینشیند و کار شکار را تمام میکند.
هوش مصنوعی: او آنقدر با دقت تیر را رها کرد که تیر تا به شست او بالا رفت و سپس پایین آمد.
هوش مصنوعی: در حالی که او به زمین افتاده بود و بیجان به نظر میرسید، یکی از حاضران گفت: "چقدر زیبا!" و دیگری نیز او را ستود.
هوش مصنوعی: دلیران شاهنشاه از هر سو شور و شوق خود را نشان دادند.
هوش مصنوعی: یکی از شجاعترین و نیرومندترین افراد، به قدری با شدت و قدرت عمل کرد که حتی کوهها و دشتها از ترس به لرزه درآمدند.
هوش مصنوعی: از سر او خون همانند فوارهای به بیرون میجوشید و به شدت نمایان بود.
هوش مصنوعی: او از پا افتاد و بیهوش شد، دست و پا را از دست داد و به سکوت فرو رفت.
هوش مصنوعی: او به مجسمهسازان دستور داد که هرچه زودتر باید مجسمهای از این شیر بسازند.
هوش مصنوعی: بعد از من در این دنیا، چیزی باقی بماند که مرا یادآوری کند و یادگاری از من باشد.
هوش مصنوعی: سالها از آن روز گذشته و تنها آن شیر سنگی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در حکمتنامه، نشانههایی از هر دو، یعنی شاه ماد و زمانه موجود است.
هوش مصنوعی: شهریار بزرگ و نیرومند که به شیران میماند، به شهر آمد. او خسرو نام دارد و دارای شهرتی پرافتخار است.
هوش مصنوعی: هر کس به دیگری بشارت دهد که پادشاه ماد همیشه پایدار و برقرار باشد.
هوش مصنوعی: شاه به خاطر این هنر، بسیار مغرور و جدی شده و دستی بر کمر گذاشته است.
هوش مصنوعی: سلطان فرمود که من شیرِ جنگ هستم و تمام دنیا را به من مربوط میشود.
هوش مصنوعی: من فرمانروایی هستم که در زمان من، نه از جنگ خبری باشد و نه از دشمنی.
هوش مصنوعی: سران و بزرگان جهان در برابر من هستند و تمام خراج و مالیاتهای آنان در خانهی من وجود دارد.
هوش مصنوعی: آنها جرات ندارند درباره نام مادر صحبت کنند مگر به خوبی و نیکی.
هوش مصنوعی: من لشکری از هزاران نفر دارم و در خزانهام گنجهای زیادی از جمله باج و شمشیر قرار دارد.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، سربازان شجاع و مشهور زیادی هستند که همچون شیر، به نبرد میروند و در هنگام مسابقه و درگیری، قدرت و شجاعت خود را به نمایش میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.