ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک
چون به شاهی نشست پور زبیر
بود جمع اندرو هزاران خیر
پس مرگ یزید نامهسیاه
گشت صافی جهان به عبدالله
منقرض گشته دولت علوی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۸ - حکایت پیشوای سمرقند
در سمرقند پیشوایی بود
خلق را حجت خدایی بود
وندرآن شهر بود سرهنگی
شحنهای، ظالمی، قویچنگی
به ستم خلق پیشهور افشرد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود
بود محمود زابلستانی
بنده زادی چنان که میدانی
پدرش را کس از بدی اندام
نخرید آن زمان که بود غلام
گشت محمود همنشان پدر
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
بود تاتار زادهای نادان
پور تیمورتاش بن چوپان
نه کیاست نه مردمی نه شرف
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۱ - حکایت احمد شاه قاجار و مال اندوختن او
این چنین بود احمد قاجار
شاه مشروطه بود و کم آزار
آنچه زر ماهیانه بگرفتی
مبلغی زان به گنج بنهفتی
دادمش من به نوبهار بسی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۲ - صفت عدالت
آسمانها ز دل برپا شد
وانجم از عدل عالمآرا شد
وین سرادق که بیحسابستی
عدل اگر نیستی خرابستی
عدل اگر از میان برافتادی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
خرد و داد و راستی کرم است
کژی و جهل وکاستی ستم است
عاقل ار هیچ علم ناموزد
وز ادب نکتهای نیندوزد
در جهان راه راست میپوبد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز
در خیابان باغ، فصل بهار
میچمید آن گراز پست شعار
بلبلی چند از قفای گراز
بر سر شاخ گل مدیح طراز
گه به بحر طویل و گاه خفیف
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
ای درآورده بازی اصلاح
وز تو در ناله تاجر و فلاح
تا تو در بند شهوتی و غضب
از تو ناید به حاصل این مطلب
تا طمع بر تو پادشا باشد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۶ - در مذمت ظلم و ظالم
چون اساس زمانه گشت درست
عدل و ظلم اندر آن تعین جست
جذب و دفعی به روی کار آمد
چرخ و اجرام آشکار آمد
اختری راست و اختری کج رفت
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۷ - حیونات منقرضه
حیوانات سهمگین بزرگ
اژدهای سطبر و پیل سترگ
فوق عادت کلان شدند و کلفت
پرخور و بیهنر، ستنبه و زفت
از پی طعمه دُم علم کردند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۸ - حکایت عمالقه
خود شنیدی حدیث عوج عناق
وان سهمناک مردم عملاق
مردم پسر شجاعتی بودند
فوق عادت جماعتی بودند
قدشان چون چنارهای کهن
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۹ - حکایت در معنی: الناس علی سلوک ملوکهم
چون ز عهد مسیح پیغمبر
شدصدوشصتوهشتسالبسر
پادشاهی به چین قرار گرفت
که ازو باید اعتبار گرفت
سستمغزی و «لینگتی» نامش
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
در بر مام و باب خاضع باش
امرشان را ز جان متابع باش
محترم دار پیرمردان را
قول استاد و حکم سلطان را
به قوانین مملکت بگرای
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۱
آمد اردیبهشت، ای ساقی
اصفهان شد بهشت، ای ساقی
آن بهشتی که گم شد از دنیا
هر به سالی مهی، شود پیدا
وان مه اردیبهشت باشد و بس
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
چون رسیدم به چند میلی ری
باد و باران وزبد پی در پی
شب تاربک و باد سرد وزان
کس و ناکس به قهوهخانه خزان
بود گردونهایم جای نشست
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
در «اوین» داشتم گلستانی
باغ و آب و درخت و ایوانی
پر ز سیب و گلابی و شفرنگ
آب جاری در او روان ده سنگ
صاف و هموار ساخته راهش
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۴ - گفتار نهم در تغییر اوضاع
کار کشور گرفت لون دگر
شه به ترکیه بست رخت سفر
از میان رفته اسعد و تیمور
شده «آیرم» زمامدار امور
گشته دولت به کارهاگستاخ
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
پس چندی امیر دولت بار
داد در قرب بزم خویشم بار
سخن از هر دری بکار آورد
پس حدیثی ز شغل و کار آورد
گفت تا کی ز ما کناره کنی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۶ - تمثیل
مردی از فاقه در امان آمد
کارش از گشنگی به جان آمد
دید درکوی لاشهٔ مردار
روزه بگشود بر چنان افطار
یافت با لاشه مرد را، یاری
[...]