خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
بود تاتار زادهای نادان
پور تیمورتاش بن چوپان
نه کیاست نه مردمی نه شرف
نام خود ساخته ملک اشرف
پس مرگ حسن برادر خویش
پادشه گشت اشرف بد کیش
آذر آبادگان مسخر داشت
در دل اندیشههای بیمر داشت
از دنائت به گنج شد طالب
طمع زربه طبع شد غالب
ز ستم، کار خلق یکسره کرد
هرکجا بود زر مصادره کرد
هرکه زر داشت زار شدکارش
گشت رخ زرد همچو دینارش
آن که زرخردهای به دامان داشت
روی مانند غنچه پنهان داشت
وانکه دانگی بدست آوردی
همچو گل در شکم نهان کردی
زان فقیران کسی که دیده شدی
شکمش همچو گل دریده شدی
همچو گل هر که در میان زر داشت
شکمش بردرید و زر برداشت
در درازای ده دوازده سال
گنجها آکنید از زر و مال
زر پیاپی بدست آوردی
نه به کس دادی و نه خود خوردی
ظلم اشرف ز حد و مر بگذشت
عملش در زمانه شایع گشت
همه همسایگان شدند آگاه
که رعیت بری بود از شاه
میر قپچاق بود جانی بیک
تاجداری بزرگ و خانی نیک
حملهور شد به آذرآبادان
گشت غالب بر اشرف نادان
شد گرفتار و کشته شد اشرف
جانش از تن برفت و گنج از کف
شد به وزر و وبال آغشته
هم به بخل و خری مثل گشته
هفتصد بد به سال و پنجه و هشت
کاشرف خر اسیر ترکان گشت
مثلی گشت کار اشرف خر
او مظالم ببرد و ترکان زر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی از یک فرد نادان به نام اشرف بیان میشود که با دسیسه و ظلم، قدرت و ثروت زیادی بهدست میآورد. او که لقب "ملک اشرف" را برای خود ساخته، بر سر مردم آذرآبادگان ستم میکند و زر و مال آنها را مصادره میکند. در طول دوازده سال، او ثروت زیادی جمعآوری میکند، اما نه به دیگران کمک میکند و نه خود از آن استفاده میکند. سرانجام، میر قپچاق که مردی نیک و مقتدر است، به آذرآبادان حمله میکند و اشرف را شکست میدهد و او کشته میشود. در پایان، داستان به این نتیجه میرسد که اشرف به بینتیجه گرفتار خودخواهی و طمعش شده و تنها زحماتش او را به هلاکت میکشاند.
هوش مصنوعی: داستانی را شنیدی درباره اشرفخر، که به دور خود میچرخید و در تلاش بود تا خود را با طلا و زر مانند کند.
هوش مصنوعی: یک جوان نادان از تاتار به دنیا آمده است، فرزند تیمورتاش، که از خانواده چوپانان میباشد.
هوش مصنوعی: نه هوش و ذکاوتی دارد، نه انسانیتی، و نه بزرگی و ارجمندی. همه اینها فقط نام و لقبی است که برای خود ساخته است.
هوش مصنوعی: پس از مرگ حسن، برادرش، پادشاهی اشرف بسیار بدکیش و بدسیرت شد.
هوش مصنوعی: آذربایجان سرزمینهایی داشت که در دل خود اندیشهها و تفکرات عمیق و خاصی را پرورانده بود.
هوش مصنوعی: از دلخواه و رغبت به ثروت رسیدن، به خاطر خباثت و پستی، موجب برتری ذاتی او شده است.
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و ستم، وضعیت مردم به کلی تغییر کرده و در هر جایی که بود، ثروتهایشان به تاراج رفته است.
هوش مصنوعی: هر کس که پول و مال زیادی دارد، دچار زحمت و دردسر میشود و چهرهاش همچون سکهاش زرد و نگران میگردد.
هوش مصنوعی: کسی که در چهرهاش نگاهی آرام و دلنشین دارد، در دلش درد و رنجی را تحمل کرده که دیگران از آن بیخبرند.
هوش مصنوعی: هر کس که چیزی ارزشمند به دست آورد، باید آن را مانند گلی در دل خود پنهان کند و از نمایان کردنش پرهیز کند.
هوش مصنوعی: کسی که از میان فقیران دیده میشود، شکمش مانند گلی شکفته شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در میان طلا قرار گرفته، مانند گل شکمش را پاره کرده و طلا را برداشت.
هوش مصنوعی: پس از گذشت ده تا دوازده سال، ثروت و داراییهای زیادی را جمعآوری کنید.
هوش مصنوعی: تو همیشه طلا به دست آوردی، اما نه به کسی بخشیدی و نه خودت از آن بهره بردی.
هوش مصنوعی: ستم اشرف از حد و مرز خود فراتر رفته و اعمال او در این دوره زمانه معروف شده است.
هوش مصنوعی: همه همسایهها مطلع شدند که مردم عادی از سلطنت آزاد هستند.
هوش مصنوعی: میر قپچاق انسانی شریف و با فضیلت بود که در میان مردم به عنوان یک تاجردار بزرگ و خان نیکو شناخته میشد.
هوش مصنوعی: به آذربایجان حملهکرد و بر نادانیهای اشرف غلبه یافت.
هوش مصنوعی: او در دام گرفتاری افتاد و جانش از بدن جدا شد و سرمایهاش از دست رفت.
هوش مصنوعی: به علت عواقب و مشکلاتی که به وجود آمده، او به شدت دچار کینه و حسادت شده است و حالتی شبیه به خر پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: در سال 758 هجری، کاشمر تحت سلطه ترکان قرار گرفت و به شدت آسیب دید.
هوش مصنوعی: این عبارت به وضوح بیان میکند که مشکلات و سختیهای کار اشرف مانند کار یک الاغ است. او تحت فشار و مشکلاتی قرار گرفته است که به نوعی از خانه و زندگیاش فرار کرده و به دست ترکان یا کسانی که به دنبال طلا و زر هستند، میافتد. در واقع، این متن به نوعی اشاره به بیعدالتی و ستمی دارد که بر جامعهای خاص وارد میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.