گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

همیشه بد بود اندوه و درد فرقت یار

بتر بوقت گل و صبح روزگار بهار

کنونکه باد بهاری کنار پر گل کرد

تهی شده است مرا از گل و بنفشه کنار

بهار رویش بر من حصار کرد فراق

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح ابونصر مملان

 

یاقوت سرخ شد ز می از ابر در بار

شاخ درخت دارد یاقوت و در بار

چون بربط نواخته و چنگ ساخته

قمری و فاخته بخروشند بر چنار

گل بر زمین بخندد مانند روی دوست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه ابونصر محمد در تهنیت عید

 

از غم هجر طراز همه خوبان طراز

زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز

به امید خبر یار و به طمع نظرش

به شبان سیه دیر و به روزان دراز

اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در مدح ابوالیسر

 

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - قصیده

 

خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز

تا تو برخیزی بشادی تندرست و شاد خیز

پا بنالیدی تو لختی دوستداران ترا

دیده ها گشتست باران ریز و دلها ریز ریز

رنج و بیماری کشیدی هفته ای آن رفت و ماند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

 

ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز

همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز

گهی ز میغ زند بر مه دو هفته رقم

گهی ز مشگ کند بر گل شکفته طراز

ز زخم او همه را بیم و دست اوست سلیم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر ابونصر مملان

 

صبر من کوتاه گشت از عشق آنزلف دراز

کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز

تا ندیدم زلف او کژدم ندیدم گل سپر

تا ندیدم چشم او نرکس ندیدم مهره باز

آن همی آزار دم دل کش خریدارم بجان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - فی المدیحه

 

نهاد روی بما دولت و سعادت باز

ز رنج و درد بدل دادمان سلامت و ناز

گرفت سعد فراز و گرفت نحس نشیب

گرفت رنج نشیب و گرفت ناز فراز

نهفته سود در آمد ز خواب و خفت زیان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

 

تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ

پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ

دیو است زاغ گوئی مقری است عندلیب

کز بانک او ز باغ هزیمت گرفت زاغ

از بوستان کلاغ هزیمت گرفت راست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - در مدح ابونصر مملان

 

تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ

ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ

از لب دریا برآمد بامدادان خیل ابر

و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ

سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - در مدح ابراهیم ابن شریف

 

دوشم شبی خجسته بد و مجلسی ظریف

عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف

بگذاشتم به شادی تا روز عمر خویش

با دلبری مساعد و با باده لطیف

باده مرا موافق و نزهت مرا شریک

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ

زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ

آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب

آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ

مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح شمس الدین و ابوالمعالی

 

با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ

زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ

آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو

شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ

آسمان چون تو زی و خز باشدی از خیل ابر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ

وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون

آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

چرخ کبود مانده برو ابر جای جای

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح ابوالمعمر

 

ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل

باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل

ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو

خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل

در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح ابونصر محمد (مملان)

 

از پار مرا حال بسی خوشتر امسال

همواره بدینحال بماناد مرا حال

فرخنده تر امسال ز هر سال مرا عید

افزوده تر امسال ز هر سال مرا مال

من پار همین عید ز نادیدن سروی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - فی المدیحه

 

ایا شهریاران پاکیزه دل

ز دست شما ابر و دریا خجل

بود ابر از دستتان شرمسار

بود بحر از طبعتان منفعل

ولی را وفای شما دلفروز

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - قصیده

 

ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل

مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا

در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - در مدح شمس الدین

 

ای مشک فشان زلفین ای غالیه گون خال

با هر دو بود غالیه و مشک چون آخال

بندیست مرا بر دل هر ساعت از آن زلف

حالی است مرا در دل هر ساعت از آن خال

خیره شود از سنبل تو بوالعجب و نیز

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - فی المدیحه

 

ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل

همنام خویش را بهمه بابها بدیل

نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر

نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل

شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ

[...]

قطران تبریزی
 
 
۱
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۳۷۳