صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در نعت حضرت ختمی مرتبت موید مجتبی محمد مصطفی (ص)
ای مایه امید دل ای رحمت خدا
ای اولین تجلی حق ختم انبیا
ای کنیت مقدس و اسماء اقدست
بوالقاسم و محمد و محمود و مصطفا
آید چو نام نامی جان پرورت بگوش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح اعلیحضرت شاه ولایت علی علیهالسلام
الا تا خویشتن بینی نبینی روی جانان را
بلی ابر از نظر پنهان کند خورشید تابان را
مقام وحدت است اینجا تو و جانان نمیگنجد
از آن مگذر که خود بینی ز خود بگذر ببین آن را
چو جویی آن صنم باز آی از دیر و حرم یعنی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح مظهرالعجائب حضرت مولیالموالی علی علیه السلام
کند ثابت حدیث قدسی این فرخنده معنا را
که یزدان در عبودیت ربوبیت دهد ما را
ز آدم تا بخاتم چون امیرالمؤمنین حیدر
طریق بندگی نسپرده کس معبود یکتا را
اگر کنه عبودیت ربوبیت بود یاران
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در تهنیت عید مولود
مرحبا عیدی که در آن شد ز رحمت فتح باب
یعنی از برج نبوت سر برآورد آفتاب
مرحبا عیدی که در آن ز امر ربالعالمین
رحمه للعالمین برداشت از صورت نقاب
مرحبا عیدی که در آن چون دل صاحبدلان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مناقب و مدایح ائمه طاهرین صلواه الله علیهم اجمعین
ایدل گرت هوای بهشت است رو متاب
از درگه محمد و آلش بهیچ باب
از غیر خاندان نبی کام خود مجوی
لب تشنهٔی کجا شده سیراب از سراب
حق را مظاهرند به تحقیق و مهرشان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در منقبت امامالمتقین حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اختران را گرچه یک اندر شمار است آفتاب
لیک در آن جمع فرد از اقتدار است آفتاب
گردد او گرد خود و انجم بگردش لاجرم
در میان اختران دائر مدار است آفتاب
این که میبینی قراری نیست در سیارگان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید مولود مولی الکونین ابیالحسنین علی علیهالسلام
ساقی کنون که میکده را گشت فتح باب
بنمای پرسبوی وجود من از شراب
زان باده در ایاغ کن ای مه که قطرهها
کز آن فروچکد همه ماه است و آفتاب
تا چند کرد بایدم از مفتی احتراز
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در تهنیت عید مولود مهدی موعود علیه صلواتالله الملک المعبود
ای منفعل تو را ز رخ انور آفتاب
از ذرهٔی به پیش رخت کمتر آفتاب
گر پرتوی بخوانمش از عکس روی تو
این رتبه را به خود نکند باور آفتاب
روز ازل اگر نه ز طبع تو خو گرفت
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح امیرالمؤمنین امام المتقین حضرت علی علیهالسلام
آنکه میگوید مؤثر بهر این آثار نیست
راستی از نعمت انصاف برخوردار نیست
کی توان گفتن شود موجود بی موجد پدید
نقش بینقاش نبود خانه بیمعمار نیست
دست استادی بگردش آورد پرگار را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام المتقین امیرالمؤمنین اسدالله الغالب علی علیهالسلام
نقاش نقش بیعدد ما سوا یکی است
قدرت فزون تر از حد و قدرتنما یکیست
بر برگ هر گیاه که میروید از زمین
بنوشته است خامه قدرت خدا یکیست
گر از هزار نای نوا آیدت بگوش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح فاتح خیبر خواجه قنبر حضرت علی علیهالسلام
با وجود اینکه دارد طوبی و کوثر بهشت
از تو با این قامت و لب کی بود خوشتر بهشت
نیست هرگز دلگشاتر از بهشت عارضت
هرچه باشد دلکش و جانبخش و جانپرور بهشت
داری از قد طوبی از رخ حور و از رخ سلسبیل
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح سفینه النجات حلال مشکلات امیرالمؤمنین علیهالسلام
روی حق روی حق نمای علیست
علی (ع) آئینهٔ خدای علیست
بولای علی (ع) قسم ایمان
به خدای علی (ع) ولای علیست
شب معراج شد لقاءالله
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح قاتل کفار حیدر کرار حضرت علی ابن ابیطالب علی علیهالسلام
مقصود ز آفرینش کون و مکان علیست
کون و مکان چو جسم و در آنجسم جان علیست
فرمان بر خدای احد آنکه میدهد
فرمان به هفت اختر و نه آسمان علیست
بنگر کمال و فضل که در هر کمال و فضل
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آرام قلب و راحت جان مهر حیدر است
نور یقین و روح روان مهر حیدر است
بیمهر حیدرت بجنان ره نمیدهند
بالله کلید باب جنان مهر حیدر است
گر ایمنی ز آتش دوزخ طلب کنی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مولودیه در مدح انسیه حورا فاطمه زهرا سلامالله علیها
امروز عالمی ز تجلی منور است
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
نوری کز آن حدیقه جنت منور است
نور جمال زهره زهرای اطهر است
مولود پاکی آمده از غیب در شهود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در تنهیت عید مولود مسعود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حجاب جان دریدم تا رخ جانانه پیدا شد
شکستم این صدف تا آندر یکدانه پیدا شد
بجانان کس نمیدانست رسم جانفشانی را
بپای شمع این بیباکی از پروانه پیدا شد
مرا آنلحظه برداز دستتاب میبمیخانه
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود صفدر بدر و حنین ابیالحسنین علی علیهالسلام
در حریم کعبه شاه انس و جان آمد پدید
آنکه مقصود دو عالم بود آن آمد پدید
حکمران آسمان اندر زمین شد جلوهگر
پادشاه لامکان اندر مکان آمد پدید
ذات مطلق کان برون بود از مکان و از زمان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح مولی الکونین علیعلیهالسلام
در حقیقت جان ندارد، هرکسی جانان ندارد
هرکسی جانان ندارد، در حقیقت جان ندارد
جان که جان باشد نیاساید دمی بیرویِ جانان
پس مُحَقَّق دان که هرکس این ندارد، آن ندارد
معنی اندر صورتِ آدم، همان عشق است آری
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح مولی الکونین اباالحسنین علی علیهالسلام
هر وجودی شور عشق مرتضی در سر ندارد
بهتر آن باشد که از خواب عدم سر برندارد
زیب لوح آفرینش نقش نام اوست آری
کلک نقاش ازل نقشی از این بهتر ندارد
کرد تیغ او مسخر عالم کون و مکان را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح ساقی کوثر حیدرصفدر حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
همچو جام جمت ار آینه رخشان گردد
صد سکندر بدرت حاجب و دربان گردد
تونه این آب و گلی بلکه همه جان و دلی
آندو چون محو شود ایندو نمایان گردد
گنج در خانه نهان داری وز آن بیخبری
[...]