گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت عید سعید غدیر و مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام

 

دهید مژده برندان می‌پرست امروز

که پیر میکده آمد قدح بدست امروز

بهر که بنگری از شیخ و شاب و خرد و کلان

بود ز بادهٔ خم غدیر مست امروز

زهی علو که علی را بدست پیغمبر (ص)

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در تهنیت عید مولود ولی ذوالمنن

 

چو یار پرده ز رخسار برگرفت امروز

جهان پیر جوانی ز سر گرفت امروز

بلی چگونه نگردد جهان پیر جوان

که یار پرده ز رخسار برگرفت امروز

صبا ز قالیه بیزی چو طره جانان

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - قصیده در مدح حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام

 

غیر انسان هرچه باشد ظل انسان است و بس

معنی انسان همانا شاه مردان است و بس

هست هستی فی المثل جسمی که در وی جان علیست

وین بود روشن که بود جسم از جان است و بس

هرکه خود را سوخت بیباکانه چون پروانه دید

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در میلاد مسعود حضرت ثامن الائمه علیه‌السلام

 

طلوع شمس ندیدی ز نجم اگر محسوس

ببین ز نجمه بعالم طلوع شمس شموس

نمود انفس و آفاق را قرین سرور

شهی که نفس نفیسش بود انیس نفوس

تبارک الله از این روز اسعد میمون

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید مولود مسعود حلال مشکلات کشتی نجات علی علیه‌السلام

 

چه خوش گفت الحق رسول مصدق

که حق با علی و علی هست با حق

به اهل حقیقت بود این حقیقت

معین مبرهن مسلم محقق

نشان ماند از مولدش تا بعالم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح ولی ذوالمنن حضرت حجه‌ابن‌الحسن عجل‌اله تعالی فرجه

 

هر آنچه میزنم از دفتر وجود ورق

نوشته است بخط جلی که جاءالحق

نخست جلوه خالق امام آخر خلق

یقین فراخته از غیب در عیان بیرق

به یمن مولد مسعود مهدی موعود

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح مولی‌الموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)

 

تسلیم کن باهل دل از کف عنان دل

تا زین جهان برند ترا در جهان دل

ایمان به فضل اهل دل‌آور که مأمنی

بهرت بنا کنند بدار الامان دل

بینی دو نقطه کون و مکانرا بزیر پای

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح شمع شبستان هدایت شاه سریر ولایت

 

یکی گشای دو چشم ار که نیستی احول

ببین یگانگی کردگار عز و جل

همه نمایش وحدت دهند تا به ابد

هر آنچه نقش برآید ز کارگاه ازل

دو نقش نیست برابر باولین دوم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح مولی‌الموالی حضرت علی علیه‌السلام

 

مکین مسند شاهی علیست جل‌جلال

خدیو ملک الهی علیست جل جلال

اگر که تشنه فیضی بیا بسوی علی

که بحر نامتناهی علیست جل جلال

شهی کز او ز ازل تا ابد بملک وجود

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع)

 

ای پیش ارغوان تو کمتر ز خار گل

قدیک چمن صنو برو رخ یک بهار گل

جز سرو قامت و گل روی تو تاکنون

سروی بباغ دهر نیاورده بار گل

گر بگذری بدین گل رخسار در چمن

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»

 

عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال

ساقی بیار باده و از دل ببر ملال

چندیست باب هجر برویم شده است باز

بربند از می‌این در و بگشا در وصال

آن باده کن عطا که پی طی راه عشق

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در تهنیت عید مولود شاه ولایت اسداله الغالب علی ابن ابیطالب (ع)

 

از آن نهاد بعالم بنای کعبه خلیل

که تا در آن بنماید علی جمال جمیل

زهی خدیو مجلل که میشود بنیاد

برای مولد او خانه خدای جلیل

ببزم قدرت او شمس چیست یک مشعل

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در تهنیت عید مولود مسعود

 

زد امروز از نسل آدم به عالم

خدیوی قدم کش طفیل است آدم

چه آدم چه عالم که گر او نبودی

نه آدم پدیدار گشتی نه عالم

جهانبان مطلق نماینده حق

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در نعت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی «صلی‌اله علیه و آله»

 

چرا چو ابر نبارد سرشگ از بصرم

که همچو برق گذر کرد عمر از نظرم

ز بسکه موج سرشگم فرو گرفته کنار

بدان رسیده که این آب بگذرد ز سرم

بهار عمر گذشت و رسید فصل خزان

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در نعت رسول اکرم (ص) و مدح ولی اعظم علی (ع)

 

به اهل بینش در آفرینش بود مبرهن بود مسلم

که از تمامی شده است نامی جناب انسان ظهور اعظم

زهی وجودی که موجد از آن ز پای تا سر بود نمایان

ابوالمحامد ابوالمکارم بوصف یزدان به نقش آدم

بطوع خادم ملک بخیلش همین نه تنها فلک طفیلش

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولی‌الموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)

 

مظهری گردید ظاهر دوش بر عین الیقینم

کز تماشای جمالش رفت از کف عقل و دینم

لوحش الله از جمال او که چون دیدم بیاسود

از غم و اندوه بی‌پایان دل اندوهگینم

کرد دیدار بهشت جاودان طلعت وی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

 

روزگاری شد که مدح حضرت مولاست کارم

کارم اینست و خوشست الحمدلله روزگارم

روزگاری بهتر از این چیست کاندر روزگاران

چون نمانم من بماند مدح مولا یادگارم

مزرع هر دل که در آن هست تخم مهر حیدر

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - ایضا قصیده غدیریه در مدح مولی «علیه‌السلام»

 

قاصد آمد دوش از وی نامهٔ دلبر گرفتم

بهر ایثار رهش از جان خود دل برگرفتم

نامه را بوسیدم و بوئیدم و بر سر نهادم

بارها خواندم ز سر تا پا و باز از سر گرفتم

تا سحر چونشمع بودم گاه گریان گاه خندان

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - تنقید از حاسدین و مناقب علی ابن ابیطالب علیه‌السلام

 

من که نی تدلیس در محراب و منبر میکنم

نی بخلوت میروم آن کار دیگر میکنم

بی‌سبب خصمی همی ورزند با من حاسدین

کز چه رو مداحی آل پیمبر میکنم

آنچه میگویند در حق من امروز از عناد

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح ساقی سلسبیل مرشد جبرئیل علی (ع)

 

دست یزدان دستیار مصطفی بازوی دین

نیست جز مشکل گشا دست امیرالمؤمنین

آفتاب صبح اول آنکه چون از کعبه تافت

ساخت عالم را منور تا بروز واپسین

مرتضی شاه ولایت آنکه از شاگردیش

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۳۶۷
۳۶۸
۳۶۹
۳۷۰
۳۷۱
۳۷۳