گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - و‌له ایضاً فی مدحه

 

ملک ز انصاف شه بهشت برین است

دوزخیم بالله ار بهشت چنین است

گرمی بازار دین چنانکه در اقلیم

کفر وقایع نگار دین مبین است

منت بیمر خدای عزوجل را

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » بخش ۴۷ - د‌ر فتح شهر یزد به اهتمام امیرزاد‌هٔ آزاد‌ه هلاکوخان بن شجاع‌السلطنه و تفنن به مدح حسینعلی میرزا ملقب به فرمانفرما و شجاع‌السلطنه رحمه‌لله علیهما

 

تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت

کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت

خسرو غازی هلاکوخان‌ که از هر حمله‌ای

پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت

کرد تنها فتح یزد از یاری یزدان ولی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید

 

باز با صعوه ندانم ز چه رو رام ‌گرفت

بازگیتی مگر از عدل شه آرام‌گرفت

آنکه چون آتش آین سوخت به مه‌تاب افکند

وآنکه چون مجمره افروخت ز جم جام‌ گرفت

حامی ملت اسلام حسن شه‌ که به دهر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش حاجی آقاسی رحمه‌الله فرماید

 

شب ‌گذشته‌ که آفاق را ظلام‌ گرفت

ز تاب مهر زمین رنگ سیم خام‌ گرفت

شب سیاه چو دزدان ز تاب ماه‌کمند

به کف نهاد و همی راه کوی و بام گرفت

به سام روز مگر نوح دهر نفرین کرد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - د‌ر مدح محمد شاه غازی رحمه‌الله فرماید

 

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت

این با طرب و خرمی و فرخی آمد

وان با کرب و محنت و رنج و مرضان رفت

عید آمد و شد عیش‌ و نشاط و طرب آغاز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - و له ایضاً فی مدحه

 

بهادر شه ای شهریاران ‌غلا‌مت

قضا و قدر هردو در اهتمامت

به خاصان درافتاده غوغای عامی

ز ادراک خاص و ز انعام عامت

جهان آفرین زافرینش ندارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در ستایش حسین خان خازن شجاع السلطنه گوید

 

تا ابد چشم بد ازگنجور دارا دور باد

بحر وکان خالی زگنج همت‌گنجور باد

آن حسین اسم حسن رسمی ‌که چشم روزگار

از می مینای مهرش جاودان مخمور باد

آنکه ‌چون معمار جودش قصد آبادی‌ کند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مطایبه و تخلص به ستایش شاهنشاه فردوس آرامگاه محمد شاه طاب ثراه گوید

 

هر زمانم‌ که به آن ترک سر و کار افتد

صلح خیزد ز میان‌ کار به پیکار افتد

من به عمد از پی صلح همی جویم جنگ

کز پی صلحم با بوسه سر وکار افتد

نفسم بر دو یک افتد ز سبکروحی شوق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش شاهنشاه اسلام‌پناه ناصرالدین شاه غازی خلدلله ملکه گوید

 

دوش کانجم شد عیان بر این سپهر گرد گرد

همچو پیکان ‌های سیمین از درون تیره‌ گرد

راست گفتی صد هزاران مهره از عاج سپید

چیده نراد قضا بر آبنوسن تخه نرد

یا نه‌ گفتی صدهزاران عنکبوت از سیم ناب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

عجبی عجب آن پسر به سر دارد

مانا که ز حسن خود خبر دارد

وقتست‌که سرگران شود با خویش

از بس ‌که‌ کرشمه آن پسر دارد

زان پیش‌ ‌که دل دهم ندانستم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در ستایش امیر کامکار محمدحسن‌خان سردار فرماید

 

فلک‌ خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد

عیان این هرسه را در یک‌گریبان ماه من دارد

یکی شاهست در لشکر چو در صف بتان آید

یکی ماهست در انجم چو جا در انجمن دارد

قدش از قامت طوبی سبق بر دشت در خوبی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش شاهزاده مبرور شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

به کف هر آنکه سر زلف دلستان دارد

به دست سلسله عمر جاودان دارد

جبین و چهره و ابروی دوست پنداری

به برج قوس مه و مشتری قران دارد

میان جمع پریشان دلی ز من‌گم شد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - د‌ر ستایش دبیر بی‌نظیر میرزا عبدالله منشی فرماید

 

هله نزدیک شد ای دل‌ که زمستان‌ گذرد

دور بستان شود و عهد شبشان‌ گذرد

ابر بر طرف چمن‌ گریان‌ گریان پوید

لاله بر صحن دمن خندان خندان گذرد

هر سحرکبک چو از راغ خرامد سوی باغ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر د‌یوان میرزا نبی‌خان فرماید

 

عید آمد و آفاق پر از برگ و نواکرد

مرغان چمن را ز طرب نغمه‌سراکرد

بی برگ و نوا بود ز تاراج خزان باغ

عید آمد وکارش همه با برگ و نواکرد

هم ابرلب لاله پر از در عدن ساخت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در ستایش شاهنشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

الا تدارک ماه صیام بایدکرد

خلاف عادت شرب مدام باید کرد

به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد

ز می قعود و به تقوی قیام بایدکرد

ز بانگ زیر و بم مقریان بد آواز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در ستایش امیر دیوان میرزا نبی خان فرماید

 

آن کیست که باز آمد و در بزم نظر کرد

جان و دل ما از نظری زیر و زبر کرد

آن برق یمانست‌که افتاد به خرمن

یا صاعقه‌یی بود که بر کوه ‌گذر کرد

خیزید و بگیرید و بیارید و بپرسید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در ستایش نواب شاهزادهٔ رضوان جایگاه فریدون میرزا حکمران فارس طاب الله ثراه فرماید

 

ماهم ز در درآمد و بر من سلام کرد

مشکوی من ز طرهٔ خود مشک‌فام‌کرد

با هم دمید ماه من و مهر آسمان

روشن جهان ازاین دو ندانم‌کدام‌ کرد

رضو‌ان ندانما که به غلمان چه خشم‌کرد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شجاع‌السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

باد نوروزی شمیم عطر جان می‌آورد

در چمن ‌از مشک چین صد کاروان می‌آورد

رستم عید از برای چشم‌ کاووس بهار

نوشدارو از دل دیو خزان می‌آورد

با منوچهر صبا زی آفریدون ربیع

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه مروج ملت نبی حجازی محمدشاه غازی طاب ثراه‌ گوید

 

ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد

انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد

در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان

در دست‌ ساقی‌ قوت‌جان ‌رخسار جانان پرورد

در جان جهد زان پیشتر کاندر گلو یابد خبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در ستایش نایب السلطنهٔالعلیه ولیعهد عباس شاه مبرور فرخ نیای پادشاه منصور و تفنن به مدح قایم‌مقام فرماید

 

چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد

دولت قویم‌ گردد ملت قوام‌ گیرد

ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید

دین شمیده از نو باز انظام‌گیرد

عباس شاه ملک ستان را نمود مُلهَم

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۱
۳۱۲
۳۱۳
۳۱۴
۳۱۵
۳۷۳