لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
قائم مقام فراهانی

ای وای به من که یک غلط گفتم

از گفته خویشتن پشیمانم

جز جاده کوی تو نمی دانم

با این همه وسع ملک سبحانم

در ملک رضا نشستنم خوش تر

از گوشه خانه های ویرانم

خاک ره شاه هشتمین بودن

به از شاهی روم و ایرانم

ای دست اجل بگیر بازویم

وی خلعت آخرت بپوشانم

ای سنگ لحد به فرق من بنشین

وی خاک به خویش ساز پنهانم

ای شام فراق دورتر رانم

وی صبح وصال بیش تر خوانم

گوئی که مداد خون دل باشد

کامروز برون شده ز چشمانم

 
 
 
مسعود سعد سلمان

از کرده خویشتن پشیمانم

جز توبه ره دگر نمی دانم

کارم همه بخت بد بپیچاند

در کام زبان همی چه پیچانم

این چرخ به کام من نمی گردد

[...]

سعدی

ای مرهم ریش و مونس جانم

چندین به مفارقت مرنجانم

ای راحت اندرون مجروحم

جمعیت خاطر پریشانم

گویند بدار دستش از دامن

[...]

صوفی محمد هروی

عاشق و خسته و پریشانم

چاره درد عاشقی نمی دانم

رضی‌الدین آرتیمانی

چون نام لب تو بر زبان رانم

از دست مگس گریخت، نتوانم

شوریدهٔ آن لبان میگونم

آشفته طرهٔ پریشانم

دیوانهٔ حرفهای موزونم

[...]

قائم مقام فراهانی

ای بخت بد ای مصاحب جانم

ای وصل تو گشته اصل حرمانم

ای بی تو نگشته شام یک روزم

ای باتو نرفته شاد یک آنم

ای خرمن عمر از تو بر بادم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قائم مقام فراهانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه