گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

همای سدره نشین باز آید از پندار

به خواریند حسودان تو ولی نازند

بمال و اینهمه را جز ز نعمتت مشمار

رود ز غصه خراب از درت عدو هر چند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

که تیغ عدل شدش صیقل دل از زنگار

چو حیدر از قبلش هست روح بانیکان

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۵ - دایره مختلفه «طویل، مدید، بسیط»

 

همه روز تو به ز روز دگر

گنج کرمی درج هنر در قدمت

بحر هنر منست رشح قلمت

ختم هنرم بر کرم و لطف تو شد

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را

 

بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را

جان تازه شد از لطف هوا پیر و جوان را

صورتگر اشجار ز عکس گل و نسرین

سیمای سمن داد شب غالیه سان را

آیینه ی خور خاصیت کاهربا یافت

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را

 

ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را

چون روی تو نشکفته گلی گلشن جان را

دل گرم می وصل تو در ساغر خورشید

یکذره چه تاب آورد این رطل گران را

هر وقت سحر، غنچه ی سیراب ز شبنم

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

بود پیوسته نیت در ریاض روضه رضوان را

که بوسد آستان روضه ی شاه خراسان را

مه ایوان یثرب افتاب مشرق و مغرب

که سقف مشهدش همسایه آمد عرش رحمان را

سجود آستانش دولت دنیا و دین بخشد

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقبت امیرالمومنین و امام المتقین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام

 

منم پیوسته در بزم سقیهم ربهم شارب

ز جام ساقی کوثر علی بن ابی طالب

به دوران گر نصیب خضر گشتی جرعه یی زان می

به آب چشمه ی حیوان نگشتی تا ابد راغب

گدایان قلندر شیوه ی ملک ولایت را

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

 

تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

گوهر بحر سخن مدحت شاه نجفست

والی ملک عرب سرور اشراف قریش

آنکه تشریف قدومش دو جهان را شرفست

شمع جمعست چو در گوشه ی محراب دعاست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست

 

بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست

مهر و محبت اسدالله غالبست

انسان ندانمش که نداند بهین قوم

آنرا که هل اتی علی الانسان مناقبست

فرقست از آنکه زاده ی دین آمد از ازل

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در منقبت سبطین علیهماالسلام و مدح شاه اسمعیل صفوی

 

تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست

همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست

آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف

نور هر یک سبب روشنی جان و تنست

سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

خطی که یک رقمش آبروی نه چمنست

نشان خاتم سلطان دین ابوالحسنست

علی موسی جعفر که مهر دولت او

ستاره ی شرف و آفتاب انجمنست

به نقش خاتم او گر هزار جوهر جان

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

بعد از نبی که آینه ی حی دایمست

عالم بذات بی بدل شاه قایمست

در رؤیت احد سهر و نوم او یکیست

بیدار بخت او که بدین دیده نایمست

ذاتش که آفتاب نمودار لطف اوست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست

یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست

آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست

مجموعه صورتی که ز الوان مصورست

از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

بصد هزار زبان روزگار در سخنست

ز خاک سوخته ی داغ آتشین رویان

دمید لاله و سوزش هنوز در کفنست

نه روز آنست که در خانه مست بتوان بود

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

 

چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست

بصد هزار زبان روزگار در سخنست

بمی دهیم ز بر جامه و بسر دستار

که باز وقت عرقچین و تای پیرهنست

بیار باده که دیگر هزار جامه ی چاک

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج الفقراء شاه حسن

 

این چه مجلس چه بهشت این چه شریف انجمنست

که چو اقصای حرم قبله گه مرد و زنست

جنت عدن ز بس معنی انهار و عیون

رشک صد گلشن آزاد ز سرو و سمنست

معنی آیت نورش چمن لاله و گل

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد

اثبات دویی بر الف قد تو زاید

آنی که پی روشنی کار دو عالم

شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد

روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر

 

ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر

چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر

سلطان خراسان علی موسی جعفر

ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر

تابنده ز لوح دلت اسرار الهی

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت سلطان علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار

قربانی تو هستی ابنای روزگار

در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید

بازست همچو دیده ی قربانی فگار

تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا

[...]

بابافغانی
 
 
۱
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۳۷۶