گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۵ - رو نهادن آن بندهٔ عاشق سوی بخارا

 

رو نهاد آن عاشق خونابه‌ریز

دل‌طپان سوی بخارا گرم و تیز

ریگ آمون پیش او همچون حریر

آب جیحون پیش او چون آبگیر

آن بیابان پیش او چون گلستان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۶ - در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا وتحذیر کردن دوستان او را از پیداشدن

 

اندر آمد در بخارا شادمان

پیش معشوق خود و دارالامان

همچو آن مستی که پرد بر اثیر

مه کنارش گیرد و گوید که گیر

هرکه دیدش در بخارا گفت خیز

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را

 

گفت من مستسقیم آبم کَشد

گرچه می‌دانم که هم آبم کُشد

هیچ مستسقی بنگریزد ز آب

گر دو صد بارش کند مات و خراب

گر بیاماسد مرا دست و شکم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۸ - رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست

 

همچو گویی سجده کن بر رو و سر

جانب آن صدر شد با چشم تر

جمله خلقان منتظر سر در هوا

کش بسوزد یا برآویزد ورا

این زمان این احمق یک لخت را

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۹ - صفت آن مسجد کی عاشق‌کش بود و آن عاشق مرگ‌جوی لا ابالی کی درو مهمان شد

 

یک حکایت گوش کن ای نیک‌پی

مسجدی بد بر کنار شهر ری

هیچ کس در وی نخفتی شب ز بیم

که نه فرزندش شدی آن شب یتیم

بس که اندر وی غریب عور رفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۰ - مهمان آمدن در آن مسجد

 

تا یکی مهمان در آمد وقت شب

کو شنیده بود آن صیت عجب

از برای آزمون می‌آزمود

زانک بس مردانه و جان سیر بود

گفت کم گیرم سر و اشکمبه‌ای

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۱ - ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا

 

قوم گفتندش که هین اینجا مخسپ

تا نکوبد جانستانت همچو کسپ

که غریبی و نمی‌دانی ز حال

کاندرین جا هر که خفت آمد زوال

اتفاقی نیست این ما بارها

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۲ - جواب گفتن عاشق عاذلان را

 

گفت او ای ناصحان من بی ندم

از جهان زندگی سیر آمدم

منبلی‌ام زخم جو و زخم‌خواه

عافیت کم جوی از منبل براه

منبلی نی کو بود خود برگ‌جو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۳ - عشق جالینوس برین حیات دنیا بود کی هنر او همینجا بکار می‌آید هنری نورزیده است کی در آن بازار بکار آید آنجا خود را به عوام یکسان می‌بیند

 

آنچنانک گفت جالینوس راد

از هوای این جهان و از مراد

راضیم کز من بماند نیم جان

که ز کون استری بینم جهان

گربه می‌بیند بگرد خود قطار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد

 

قوم گفتندش مکن جلدی برو

تا نگردد جامه و جانت گرو

آن ز دور آسان نماید به نگر

که به آخر سخت باشد ره‌گذر

خویشتن آویخت بس مرد و سُکُست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۵ - گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهٔ خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن

 

همچو شیطان در سپه شد صد یکم

خواند افسون که اننی جار لکم

چون قریش از گفت او حاضر شدند

هر دو لشکر در ملاقات آمدند

دید شیطان از ملایک اسپهی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۶ - مکرر کردن عاذلان پند را بر آن مهمان آن مسجد مهمان کش

 

گفت پیغامبر که ان فی البیان

سحرا و حق گفت آن خوش پهلوان

هین مکن جلدی برو ای بوالکرم

مسجد و ما را مکن زین متهم

که بگوید دشمنی از دشمنی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۷ - جواب گفتن مهمان ایشان را و مثل آوردن بدفع کردن حارس کشت به بانگ دف از کشت شتری را کی کوس محمودی بر پشت او زدندی

 

گفت ای یاران از آن دیوان نیم

که ز لا حولی ضعیف آید پیم

کودکی کو حارس کشتی بدی

طبلکی در دفع مرغان می‌زدی

تا رمیدی مرغ زان طبلک ز کشت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۸ - تمثیل گریختن مؤمن و بی‌صبری او در بلا به اضطراب و بی‌قراری نخود و دیگر حوایج در جوش دیگ و بر دویدن تا بیرون جهند

 

بنگر اندر نخودی در دیگ چون

می‌جهد بالا چو شد ز آتش زبون

هر زمان نخود بر آید وقت جوش

بر سر دیگ و برآرد صد خروش

که چرا آتش به من در می‌زنی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۹ - تمثیل صابر شدن مؤمن چون بر شر و خیر بلا واقف شود

 

سگ شکاری نیست او را طوق نیست

خام و ناجوشیده جز بی‌ذوق نیست

گفت نخود چون چنینست ای ستی

خوش بجوشم یاریم ده راستی

تو درین جوشش چو معمار منی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۰ - عذر گفتن کدبانو با نخود و حکمت در جوش داشتن کدبانو نخود را

 

آن ستی گوید ورا که پیش ازین

من چو تو بودم ز اجزای زمین

چون بنوشیدم جهاد آذری

پس پذیرا گشتم و اندر خوری

مدتی جوشیده‌ام اندر زمن

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۱ - باقی قصهٔ مهمان آن مسجد مهمان کش و ثبات و صدق او

 

آن غریب شهر سربالا طلب

گفت می‌خسپم درین مسجد بشب

مسجدا گر کربلای من شوی

کعبهٔ حاجت‌روای من شوی

هین مرا بگذار ای بگزیده دار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۲ - ذکرخیال بد اندیشیدن قاصر فهمان

 

پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد

دود و گندی آمد از اهل حسد

من نمی‌رنجم ازین لیک این لگد

خاطر ساده‌دلی را پی کند

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۳ - تفسیر این خبر مصطفی علیه السلام کی للقران ظهر و بطن و لبطنه بطن الی سبعة ابطن

 

حرف قرآن را بدان که ظاهریست

زیر ظاهر باطنی بس قاهریست

زیر آن باطن یکی بطن سوم

که درو گردد خردها جمله گم

بطن چارم از نُبی خود کس ندید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۴ - بیان آنک رفتن انبیا و اولیا به کوهها و غارها جهت پنهان کردن خویش نیست و جهت خوف تشویش خلق نیست بلک جهت ارشاد خلق است و تحریض بر انقطاع از دنیا به قدر ممکن

 

آنک گویند اولیا در کُه بُوَند

تا ز چشم مردمان پنهان شوند

پیش خلق ایشان فرازِ صد کُه‌اند

گام خود بر چرخ هفتم می‌نهند

پس چرا پنهان شود، کُه‌جو بوَد

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۸۶
۱۶۸۷
۱۶۸۸
۱۶۸۹
۱۶۹۰
۶۴۶۲