گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۵ - در آمدن حمزه رضی الله عنه در جنگ بی زره

 

اندر آخر حمزه چون در صف شدی

بی زره سرمست در غزو آمدی

سینه باز و تن برهنه پیش پیش

در فکندی در صف شمشیر خویش

خلق پرسیدند کای عم رسول

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را

 

گفت حمزه چونک بودم من جوان

مرگ می‌دیدم وداع این جهان

سوی مردن کس به رغبت کی رود

پیش اژدرها برهنه کی شود

لیک از نور محمد من کنون

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۷ - حیله دفع مغبون شدن در بیع و شرا

 

آن یکی یاری پیمبر را بگفت

که منم در بیعها با غبن جفت

مکر هر کس کو فروشد یا خرد

همچو سحرست و ز راهم می‌برد

گفت در بیعی که ترسی از غرار

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۸ - وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی

 

چون بلال از ضعف شد همچون هلال

رنگ مرگ افتاد بر روی بلال

جفت او دیدش بگفتا وا حرب

پس بلالش گفت نه نه وا طرب

تا کنون اندر حرب بودم ز زیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۹ - حکمت ویران شدن تن به مرگ

 

من چو آدم بودم اول حبس کرب

پر شد اکنون نسل جانم شرق و غرب

من گدا بودم درین خانه چو چاه

شاه گشتم قصر باید بهر شاه

قصرها خود مر شهان را مانسست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۰ - تشبیه دنیا کی بظاهر فراخست و بمعنی تنگ و تشبیه خواب کی خلاص است ازین تنگی

 

همچو گرمابه که تفسیده بود

تنگ آیی جانت پخسیده شود

گرچه گرمابه عریضست و طویل

زان تبش تنگ آیدت جان و کلیل

تا برون نایی بنگشاید دلت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکی‌ست همه از تن است کی ارضی است و سفلی

 

غفلت از تن بود چون تن روح شد

بیند او اسرار را بی هیچ بد

چون زمین برخاست از جو فلک

نه شب و نه سایه باشد نه دلک

هر کجا سایه‌ست و شب یا سایگه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۲ - تشبیه نص با قیاس

 

نص وحی روح قدسی دان یقین

وان قیاس عقل جزوی تحت این

عقل از جان گشت با ادراک و فر

روح او را کی شود زیر نظر

لیک جان در عقل تاثیری کند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۳ - آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ

 

بر ملولان این مکرر کردنست

نزد من عمر مکرر بردنست

شمع از برق مکرر بر شود

خاک از تاب مکرر زر شود

گر هزاران طالب‌اند و یک ملول

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۴ - شناختن هر حیوانی بوی عدو خود را و حذر کردن و بطالت و خسارت آنکس کی عدو کسی بود کی ازو حذر ممکن نیست و فرار ممکن نی و مقابله ممکن نی

 

اسپ داند بانگ و بوی شیر را

گرچه حیوانست الا نادرا

بل عدو خویش را هر جانور

خود بداند از نشان و از اثر

روز خفاشک نیارد بر پرید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز

 

ظاهرست آثار و میوهٔ رحمتش

لیک کی داند جز او ماهیتش

هیچ ماهیات اوصاف کمال

کس نداند جز به آثار و مثال

طفل ماهیت نداند طمث را

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۶ - جمع و توفیق میان نفی و اثبات یک چیز از روی نسبت و اختلاف جهت

 

نفی آن یک چیز و اثباتش رواست

چون جهت شد مختلف نسبت دوتاست

ما رمیت اذ رمیت از نسبتست

نفی و اثباتست و هر دو مثبتست

آن تو افکندی چو بر دست تو بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش

 

گفت قایل در جهان درویش نیست

ور بود درویش آن درویش نیست

هست از روی بقای ذات او

نیست گشته وصف او در وصف هو

چون زبانهٔ شمع پیش آفتاب

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را

 

در بخارا بندهٔ صدر جهان

متهم شد گشت از صدرش نهان

مدت ده سال سرگردان بگشت

گه خراسان گه کهستان گاه دشت

از پس ده سال او از اشتیاق

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی

 

همچو مریم گوی پیش از فوت ملک

نقش را کالعوذ بالرحمن منک

دید مریم صورتی بس جان‌فزا

جان‌فزایی دلربایی در خلا

پیش او بر رست از روی زمین

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست

 

بانگ بر وی زد نمودار کرم

که امین حضرتم از من مرم

از سرافرازان عزت سرمکش

از چنین خوش‌محرمان خود درمکش

این همی گفت و ذبالهٔ نور پاک

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۱ - عزم کردن آن وکیل ازعشق کی رجوع کند به بخارا لاابالی‌وار

 

شمع مریم را بهل افروخته

که بخارا می‌رود آن سوخته

سخت بی‌صبر و در آتشدان تیز

رو سوی صدر جهان می‌کن گریز

این بخارا منبع دانش بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۲ - پرسیدن معشوقی از عاشق غریب خود کی از شهرها کدام شهر را خوشتر یافتی و انبوه‌تر و محتشم‌تر و پر نعمت‌تر و دلگشاتر

 

گفت معشوقی به عاشق کای فتی

تو به غربت دیده‌ای بس شهرها

پس کدامین شهر ز آنها خوشترست

گفت آن شهری که در وی دلبرست

هرکجا باشد شه ما را بساط

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۳ - منع کردن دوستان او را از رجوع کردن به بخارا وتهدید کردن و لاابالی گفتن او

 

گفت او را ناصحی ای بی‌خبر

عاقبت اندیش اگر داری هنر

درنگر پس را به عقل و پیش را

همچو پروانه مسوزان خویش را

چون بخارا می‌روی دیوانه‌ای

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق

 

گفت ای ناصح خمش کن چند چند

پند کم ده زانکه بس سختست بند

سخت‌تر شد بند من از پند تو

عشق را نشناخت دانشمند تو

آن طرف که عشق می‌افزود درد

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۸۵
۱۶۸۶
۱۶۸۷
۱۶۸۸
۱۶۸۹
۶۴۶۲