عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
ای جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
عالمی در شور و شوری در جهان انداخته
عشق رویت رستخیزی از زمین انگیخته
آرزویت غلغلی در آسمان انداخته
چشم بد از تاب رویت آتشی افروخته
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵
ای راحت روح هر شکسته
بخشای به لطف بر شکسته
بر جان من شکسته رحم آر
کاشکستهترم ز هر شکسته
پیوسته ز غم شکسته بودم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶
ای در میان جانم گنجی نهان نهاده
بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده
سر حکیم ما را در شوق لایزالی
در من یزید عشقش پیش دکان نهاده
در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده
در هر دهن خوشی لب تو مثل شده
آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده
مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده
از نیم ذره پرتو خورشید روی تو
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸
در صومعه نگنجد، رند شرابخانه
عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟
ساقی، به یک کرشمه بشکن هزار توبه
بستان مرا ز من باز زان چشم جاودانه
تا وارهم ز هستی وز ننگ خودپرستی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹
در صومعه نگنجد رند شرابخانه
ساقی، بده مغی را، درد می مغانه
ره ده قلندری را، در بزم دردنوشان
بنما مقامری را، راه قمارخانه
تا بشکند چو توبه، هر بت که میپرستید
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰
بازم از غصه جگر خون کردهای
چشمم از خونابه جیحون کردهای
کارم از محنت به جان آوردهای
جانم از تیمار و غم خون کردهای
خود همیشه کردهای بر من ستم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱
تا تو در حسن و جمال افزودهای
دل ز دست عالمی بربودهای
در جهان این شور و غوغا از چه خاست؟
گر جمال خود به کس ننمودهای
گوی در میدان حسن افگندهای
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲
تا زخوبی دل ز من بربودهای
کمترک بر جان من بخشودهای
تا مرا بر خویش عاشق کردهای
روی خوب خود به من ننمودهای
بر من مسکین نمیبخشی، مگر
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳
ای یار، مکن، بر من بییار ببخشای
جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای
در کار من غمزده ای دوست نظر کن
بر جان من دلشده ای یار، ببخشای
زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴
در کار من درهم آخر نظری فرمای
بر حال من پر غم آخر نظری فرمای
بر خوان جگر خواری وز دست غمت زاری
نابوده دمی خرم، آخر نظری فرمای
تا کی بود این محنت؟ تا چند کشم زحمت؟
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵
ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی
فریاد! کز فراق روانم بسوختی
در بوتهٔ بلا تن زارم گداختی
در آتش عنا دل و جانم بسوختی
دانم که: سوختی ز غم عشق خود مرا
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶
نگارا، گرچه از ما برشکستی
ز جانت بندهام، هر جا که هستی
ربودی دل ز من، چون رخ نمودی
شکستی پشت من، چون برشکستی
چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷
ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟
شیفتهٔ تو انس و جان، انس روان کیستی؟
مهر ز من گسستهای، با دگری نشستهای
رنج ز من شکستهای، راحت جان کیستی؟
چونکه ز من جدا نهای، چیست که آشنا نهای؟
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸
پیش ازینم خوشترک میداشتی
تا چه کردم؟ کز کفم بگذاشتی
باز بر خاکم چرا میافگنی؟
چون ز خاک افتاده را برداشتی
من هنوز از عشق جانی میکنم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹
ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی
بر در تو نشستهام منتظر عنایتی
گرچه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر
ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
ورچه نثار تو کنم جان، نرهم ز درد تو
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰
ای عشق، کجا به من فتادی؟
وی درد، به من چه رو نهادی؟
ای هجر، به جان رسیدم از تو
بس زحمت و دردسر که دادی
از یار خودم جدا فکندی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱
چه کردهام که دلم از فراق خون کردی؟
چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی؟
چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی؟
چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی؟
نخست ار چه به صد زاریم درون خواندی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲
جانا، نظری به ما نکردی
با خویشتن آشنا نکردی
یکدم به مراد ما نبودی
یک کار برای ما نکردی
یک وعدهٔ خود بسر نبردی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ مینمایی
[...]