ای جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
عالمی در شور و شوری در جهان انداخته
عشق رویت رستخیزی از زمین انگیخته
آرزویت غلغلی در آسمان انداخته
چشم بد از تاب رویت آتشی افروخته
چون سپندی جان مشتاقان در آن انداخته
روی بنموده جمالت، باز پنهان کرده رخ
در دل بیچارگان شور و فغان انداخته
دیدن رویت، که دیرینه تمنای دل است
آرزویی در دل این ناتوان انداخته
چند باشد بیدلی در آرزوی روی تو؟
بر سر کوی تو سر بر آستان انداخته
بیتو عمرم شد، دریغا! و چه حاصل از دریغ؟
چون نیاید باز تیر از کمان انداخته
ماندهام در چاه هجران، پای در دنبال مار
دست در کام نهنگ جان ستان انداخته
هیچ بینم باز در حلق عراقی ناگهان
جذبههای دلربایی ریسمان انداخته؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذبه معشوق است که باعث شور و شوق در دل عاشقان میشود. شاعر به توصیف چهره معشوق میپردازد که ناگهان رخ نمیدهد و این پنهانکاری دل غمگین عاشقان را به آشفتگی میاندازد. عشق عمیق او به معشوق باعث برانگیختن آرزوها و شور و شوق در آسمان و زمین شده است. شاعر از بیتابی و دلتنگی خود میگوید و بیان میکند که زندگی بدون معشوقش بیحاصل است و او در غم جدایی مانده است. در نهایت، او میخواهد باز هم به دیدار معشوق برگردد و از جذبههای دلربا سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو ناگهان پردهات را کنار زدهای و با این کار، جهانی را پر از شور و شوق کردهای.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که زندگی دوبارهای در زمین شکل بگیرد و آرزوهای تو همچون صدایی طنینانداز در آسمان باشد.
هوش مصنوعی: چشمان بد حسودان از زیبایی تو آتش حسادت را روشن کردهاند، مانند این که روح مشتاقان را در آن شعلهها انداختهاند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو را نشان میدهی، اما دوباره آن را پنهان کردهای. این کار در دل اهل درد و رنج، غوغا و ناله به پا کرده است.
هوش مصنوعی: دیدن چهرهات، که مدتهاست آرزوی قلبم بوده است، خواستهای در دل این انسان ناتوان به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: چند نفر هستند که بدون عشق تو، ناامید و دلشکسته به دنبال دیدن روی تو هستند؟ بسیاری از آنها در کنار خیابان، سر خود را به احترام تو به زمین گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: بدون تو زندگیام تباه شده و افسوس چه فایدهای از این افسوس؟ چون تیرانی که از کمان رها شده، دیگر برنمیگردد.
هوش مصنوعی: در حسرت جدایی ماندهام، در جایی به دور از امید، در حالی که در تلاش برای رهایی هستم و در عمیقترین مشکلات غرق شدهام.
هوش مصنوعی: چرا ناگهان در چشمان عراقی احساسات و جاذبههای شگفتانگیزی به سراغم آمده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جلال تو بیانها را زبان انداخته
عزت ذاتت یقین را در گمان انداخته
عقل راادراک صنعت دیده هابردوخته
نطق راوصف تو قفلی بر دهان انداخته
هرچه آنرا برنهاده دست حس و وهم وعقل
[...]
ای جلالت فرش عزت جاودان انداخته
گوی در میدان وحدت کامران انداخته
رایت مهر جمالت لایزال افروخته
سایهٔ چتر جلالت جاودان انداخته
تاب انوار جمالت بهر اظهار کمال
[...]
آتش عشق تو شوری در جهان انداخته
رهروان را جمله از کام و زبان انداخته
در میان عاشقان لاابالی آمده
عشق تو رمزی بطرزی در میان انداخته
تیغ زهرآلود قهرت عالمی برهم زده
[...]
ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداخته
عکس نور ذات خود بر انس و جان انداخته
آتشی از مهر در میدان دل افروخته
پرتوی از ذات در صحرای جان انداخته
نه تتق در عالم کون و فساد افراشته
[...]
ای متاع درد در بازار جان انداخته
گوهر هر سود در جیب زیان انداخته
نور حیرت در شب اندیشهٔ اوصاف تو
بس همایون مرغ عقل از آشیان انداخته
از کمان تا جسته در چشم تحیر کرده جا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.