ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۵
بر فلک بر، دو مرد پیشه ورند
آن یکی درزی آن دگر جولاه
این ندوزد مگر قبای ملوک
و آن نبافد مگر گلیم سیاه
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۶
ما و همین دوغوا و ترب و ترینه
پختهٔ امروز یا ز باقی دینه
عز ولایت به ذل عزل نیرزد
گرچه ترا نور حاج تا به مدینه
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷
حال عالم سر به سر پرسیدم از فرزانهای
گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟
گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانهای
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟
[...]
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۸
ای بار خدا به حق هستی
شش چیز مرا مدد فرستی
ایمان و امان و تن درستی
فتح و فرج و فراخ دستی
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۹
ای ساقی پیش آر ز سرمایهٔ شادی
زان می که همی تابد چون تاج قبادی
زان باده که با بوی گل و گونهٔ لعلست
قفل در غم است و کلید در شادی
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶۰
ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶۱
تنگ دلی نی و دل تنگ نی
تنگدلان را بر ما رنگ نی
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶۲
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱ - طبق نظر محققان شانزده بیت ابتدایی توسط نسخه برداران اضافه شده و از همای و همایون خواجوی کرمانی وام گرفته شده است
به نام خداوند بالا و پست
که از هستی اش هست شد هر چه هست
فروزندهٔ شمسهٔ خاوری
برآرندهٔ طاق نیلوفری
معطر کن باد عنبر نسیم
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲ - در ستایش سلطان محمود رحمه الله
دل پادشاهان شه خسروان
که رایش بلندست و بختش جوان
بزرگی کی سازد همی رای اوی
برافراز هفتم فلک پای اوی
همیشه چنین دولتش یار باد
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه
سخن بهتر از نعمت و خواسته
سخن بهتر از گنج آراسته
سخن مر سخنگوی را مایه بس
سخن بر تن مرد پیرایه بس
ز دانا سخن بشنو و گوش کن
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی
ربودند گلشاه دل خسته را
مر آن دل گسل سرو نورسته را
چو کردند از هر سویی جست و جوی
سوی خانهٔ ورقه دادند روی
بجستنش کردند دیری درنگ
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۵ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
ایا ماه گل چهر دل خواه من
دراز از تو شد عمر کوتاه من
اگر وصل من در خور آید ترا
نهد بخت بر مشتری گاه من
منم شاه گردن کشان جهان
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران
چنین گفت آنگه به فرمانبران
بیارید هین بدره های گران
بیارید پیشم کنون تاج زر
دو صد تخت دیبا و عقد گهر
همه هرچ گفت آوریدند پیش
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۷ - شعر گفتن ورقه در هجر گلشاه
کجا رفتی ای دل گسل یار من
مگر سیر گشتی ز دیدار من
نجستم بتا هرگز آزار تو
چرا جستی ای دوست آزار من
چگونست بی من بتا کار تو
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۸ - سخن گفتن ورقه با پدر و جواب دادن پدرش
چو از شعر فارغ شد آمد بپای
بغرید چون رعد نالان ز جای
بنزد پدر رفت گفت ای پدر
پسر رفت و عمر پسر شد بسر
مراین درد را چاره کن، زودباش!
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۹ - شعر گفتن ورقه
بگفت ای چراغ دل و جان من
بت گل رخ و جان و جانان من
به هجر اندرون کرد نتوان درنگ
شود نرم از عشق پولاد و سنگ
نگارم شد و شد ز هجرش مرا
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه
همی گفت چونین و چون تفته برق
همی راند و در خون دل گشته غرق
چو یک نیمه از راه بگذاشتند
دلیران همه نعره برداشتند
ربیع ابن عدنان شد آگه ز کار
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
همی گفت شاه سواران منم
سرور دل نامداران منم
گه جنگ ثعبان پر دل منم
گه صلح خورشید رخشان منم
گه بزم مهتاب مجلس منم
[...]
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
دریغ ای پدر دیدهٔ شیر مرد
کی رفتی ز دنیا پر از داغ و درد
چنین است کار سرای سپنج
چنین بود خواهد جهان گرد گرد
شدی کشته ناگه به دست سگی
[...]