عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۸ - راز گفتن شیخ کبیر با شیخ جنید(قس) از هواداری منصور
چو شیخ این راز بشنید از خداباز
جُنید پیر را گفت ای سرافراز
چنین افتاد اینجا آنچه بینی
شنیدی جمله و صاحب یقینی
عجب حالیست در عین زمانه
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۹ - جواب دادن جنید شیخ کبیر را درنموداری منصور
جُنیدش گفت ای خورشید آفاق
حقیقت هست ایجان جهان طاق
چنین گفتار او اندر سر دارد
که میبینم ورا از عین کل یار
خبر دارد ز اسرار حقیقت
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۰ - اسرارگفتن عبدالسلام درحضور منصور
سؤالی کرد از عبدالسلامم
کزین معنی جوابی ده تمامم
چه خواهد کرد این در ملک بغداد
که افتادست این مربودش آباد
مرا برگوی حال این یگانه
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۱ - اسرار گفتن عبدالسلام با شیخ جنید از حقیقت منصور
ورا عبدالسلام آنگه چنین گفت
که این مرد این همه عین الیقین گفت
که چشم من در این اسرار افتاد
شدم من از وجود خویش آزاد
چو دیدم روی اودیدم حقیقت
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۲ - پرسیدن عبدالسلام از حقیقت منصور
بدو گفتم که ای پیر سرافراز
نمودی هم از این گوئی سرباز
بقدر خود مرا بنمود رازم
دگر آورد سوی خویش بازم
در آن سرلقا ای پیر عالم
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۳ - جواب دادن شیخ جنید عبدالسلام را
جوابم داد و گفتا عبدالله
کنون از راز جانان کرد آگاه
تو هستی بنده و من راز دانم
تو هستی سالک و من درعیانم
بدان کامشب شدم اینجا نمودار
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۴ - پرسیدن عبدالسلام ازخضر از سرّ منصور
باو گفتم که او این دم کجایست
تو میدانی که این دم در چه جایست
اگر دانی بگویم تا بدانم
که بهر چیست این راز نهانم
ز پیغمبر یقین بهتر نباشد
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۵ - در نموداری شیخ کبیر با منصور
نظر کردم آنگهی در سوی منصور
پس آنگه گفت با او شیخ پرنور
که ای سلطان همی دانیم رازت
در اینجا گاه کام بی نیازت
حقیقت بیش از آنی مانده آنیم
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۶ - سخن گفتن شیخ کبیر با منصور از نموداری قصاص
بدو گفتا که ای شیخ جهان بین
نظر بگشای هان و جان جان بین
بفرما این زمان تاحق برین دار
نمایم تا بیابی بر سر دار
تو یاری راز ما دانی حقیقت
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۷ - شیخ فریدالدین عطار قدس سره درنموداری خود و اسرار منصور فرماید
حقیقت رنج دل دیده است عطار
پس آنگه جان ودل دیده است عطار
نه عطار است جانانست بنگر
که اندر نص و برهانست بنگر
که داند سرّ تو جز واصل راه
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۸ - حکایت منصور و ختم کتاب
ترا گفت آنگهی سلطان معنی
حقیقت نکته در برهان معنی
که میگویم خدایم درجهان بین
تو امروزم یقین گنج نهان بین
طلسمت بشکن آنگه گنج بردار
[...]
عطار » مظهر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
گهنکارم ز فعل خود گنه کار
خداوندا توئی دانای اسرار
گنهکارم که فرمانت نبردم
ولیکن بادهٔ لطفت بخوردم
بکردی توبهٔ همچون نصوحا
[...]
عطار » مظهر » بخش ۲ - در نعت سلطان سریر ارتضا علی بن موسی الرضا علیه السلام و کسب فیوضات از آستان آن حضرت
شه من در خراسان چون دفین شد
همه ملک خراسان را نگین شد
امام هشتم و نقد محمّد
رضای حق بد او در دین احمد
هم او بد قرة العین ولایت
[...]
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
به اوّل سه کتب تقریر کردم
به آخر یک از آن تحریر کردم
جواهر نامه با مختار نامه
بشرح القلب من رهبر بخانه
ترا معراج نامه پیش حق خواند
[...]
عطار » مظهر » بخش ۴ - مناجات
خداوندا دلم آزاد گردان
به فضل خود تنم را شادگردان
خداوندا گنه بسیار دارم
ولکین جمله را اقرار دارم
قلم درکش باین طومار عصیان
[...]
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
سخنها دارم از سرّ معانی
ولی موقوف کردم تا ندانی
بگفتار عجایب در پریدم
ازو مقصود صد معنی بدیدم
در این معنی مرا حالی عجیب است
[...]
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
ترا در علم معنی راه دادند
بدستت پنجهٔ الله دادند
ترا از شیر رحمت پروریدند
براه چرخ قدرت آوریدند
ز عرشت ساختند خود سایبانها
[...]
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بدان خود را و خود را کن فراموش
تو جوهر ذات را میدان و بخروش
بدان خود را که تا مظهر ببینی
ز وصلت نامهام اظهر ببینی
بدان خود را که حلّاجم چنین گفت
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
بنام آنکه نور جسم و جانست
خدای آشکارا و نهانست
خداوندی که جان در تن نهان کرد
ز نور خود زمین و آسمان کرد
فلک خرگاه تخت لامکان ساخت
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید
تعالی اللّه زهی ذات و صفاتت
که کی باشد صفاتت غیر ذاتت
تعالی اللّه زهی دیدار رویت
نموده خود همه درگفتگویت
توئی صنع نهان و آشکارا
[...]