گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

بنال ای دل که ارزانی بدینی

که هم در این جهان دوزخ ببینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه بر خاک و چه بر دیبا نشینی

ز نادانی پسندی هرچه بینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

گر اینجایم تو خود با من چنینی

که همچون دشمنان با من به کینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

تو نیز آهوی خود را می‌نبینی

همیشه یار بی آهو گزینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

اگر تو بر وفایم نه یقینی

بیا تا این گواهان را ببینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

اگر خواهی که رویم بازبینی

نه آسایی نه خسپی نه نشینی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴

 

ای آفتاب شاهان شاهی و بی قرینی

پاک از همه بلائی چون گیتی آفرینی

با راستی رفیقی با مردمی قرینی

رایند جمله شاهان تو رای آفرینی

گرچه مه زمانی ورچه شه زمینی

[...]

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۷

 

از شیرینی چون به سخن بنشینی

از دو لب خود شکر به دامن چینی

در بوسه لب تو گویدم می بینی

هرگز شکر سرخ بدین شیرینی

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱۲

 

از شیرینی چون به سخن بنشینی

وز دو لب خود شکر به دامن چینی

در بوسه مرا لب تو گوید بینی

هرگز شکر لعل بدین شیرینی

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷

 

تو آفت عقل و جان و دینی

تو رشک پری و حور عینی

تا چشم تو روی تو نبیند

تو نیز چو خویشتن نبینی

ای در دل و جان من نشسته

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی

شگرفی چابکی چستی وفاداری به‌آیینی

جهانسوزی دل‌افروزی که دارد از پی فتنه

ز شکّر بر قمر میمی ز سنبل بر سمن سینی

به نزد زلف چون مشکش نباشد مشک را قدری

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵

 

گفتی که نخواهیم تو را گر بت چینی

ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی

بر آتش تیزم بنشانی بنشینم

بر دیدهٔ خویشت بنشانم ننشینی

ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۱ - من عرف نفسه فقد عرف ربه

 

بر بساط جلال بنشینی

آنچه بینی به چشم دل بینی

سنایی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح رکن الدین

 

قدرت معبود پایدت که ببینی

سوی چمن شوبخانه درچه نشینی

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر

 

که طفلیْ خرد با آن نازنینی

کند در کار از این‌سان خرده‌بینی

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۵
sunny dark_mode