گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس

 

بنگر پیل مات درویشان

شاه را طرح دادن ایشان

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۶ - در منع تقلید

 

بی‌نشانیست رنگ درویشان

چه کنی رنگ جامهٔ ایشان؟

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی

 

سر او تا نهفته شد زیشان

سر شد اندر سر بداندیشان

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٣

 

پریشان باد هر کو خاطری را

ز فعل خویشتن دارد پریشان

اگر بازی ز صیدی برکند پر

پدید آرد قضا در هر پریش آن

گروهی را که ایذا گشت عادت

[...]

ابن یمین
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۶ - التعظیم لامر الله و الشفقه علی خلق الله

 

مگو غیب کسان ور زانکه ایشان

کنندت عیب کمتر شو پریشان

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » دیباچه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

باز قومی ز زمرۀ ایشان

دیده صدق و صفای درویشان

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۵ - الفرقة الثالثة

 

نیک و بد دیده​ اند بدکیشان

زان دو فاعل نهاده ​اند ایشان

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۵ - حکایت

 

این چنین دیده​‌اند درویشان

ای دریغا ز صحبت ایشان

شیخ محمود شبستری
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید

 

میان بزمگه گلها پریشان

عنادل نوحه‌گر بر حال ایشان

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۵ - در صفت حال

 

دلم میگردد از گفتن پریشان

ولی چون بنگری هریک از ایشان

عبید زاکانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۴۱

 

چیست عالم به نزد درویشان

پرده دار حقیقت ایشان

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶

 

نه زهد آید مرا مانع ز بزم عشرت اندیشان

غم خود دور می دارم ز بزم عشرت ایشان

به جایی کاطلس شاهان نشاید فرش ره حاشا

که راه قرب یابد دلق گردآلود درویشان

مباش آن شوخ گو شرمنده ز آیین جفا کوشی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

دارند جمع ما را خوبان مو پریشان

خوش باد وقت ایشان چون وقت ما از ایشان

جمعیت دل آید از زلفشان به معنی

گرچه ز روی صورت باشد بسی پریشان

نی دل دریغ دارم زیشان نه جان شیرین

[...]

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) » بخش ۳

 

چون به مهمانسرای خویش نهد

خواجه خوان از برای درویشان

طفل راه است اگر نمی داند

خویشتن را طفیلی ایشان

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۱ - سؤال و جواب راهب

 

می کند پوست از وفاکیشان

می درد پوستین درویشان

جامی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode