گنجور

 
شیخ محمود شبستری

گفت بابا فرج که بد خود نیست

وانچه بد دیده‌​ای تو آن بد نیست

احمقی دید کافری قتال

کرد از خیر او ز پیر سؤال

گفت هست اندر او دو خیر نهان

که نبی و ولی ندارد آن

قاتلش غازی است در ره دین

باز مقتول او شهید گزین

نظر پاک این چنین بیند

نازنین جمله نازنین بیند

این چنین دیده​‌اند درویشان

ای دریغا ز صحبت ایشان

نیک خواهی نه در بداندیشی است

عیب جوئی خلاف درویشی است

از حکیم ای عزیز بد ناید

هرچه او کرد آنچنان باید

شر اندک ز بهر خیر کثیر

خیر بسیاردان تو در تدبیر