عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید
کجا دانی تو مر اسرار ایشان
که این دم خفتهٔ بیشک پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید
مرا کردی تو سرگردان چو ایشان
شدستم ای پدر خوار و پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید
بقای جاودان دیدم از ایشان
از آن هرگز نبودم من پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
بلای قرب کش مانند ایشان
چو خویشِ تست حق بگذر ز خویشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
یکی بادی برآمد بس پریشان
ز هم دور افکند زینجای ایشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
همه در خاک و در خون مانده ایشان
ولی مائیم اینجاگه پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
ولکین هست صبرم تا که ایشان
چو من بیچاره گردند و پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۵ - در خطاب کردن شیخ توبه و تمثیل و حقیقت کل فرماید
نشانت دادهاند اینجای ایشان
تو اینجا ماندهٔخوار و پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
کسانی را که دیدم راز ایشان
که بد باشد ز شان اینجا پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
نهان ما عیان آمد از ایشان
که ایشان گه بدند اینجا پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
که خوف جان عجب دارند ایشان
از آن اینجا شدند ایشان پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید
نه آن بُد آنچه میگفتند ایشان
از آن بودم حقیقت من پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید
حقیقت خوردن و خفتن از ایشان
از ایشان بود جسم تو پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چنان در غم بدم از دست ایشان
که دائم بود اندر غم پریشان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چودیدم دشمنم بودند ایشان
حقیقت هم طبیعت گرچه خویشان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را
من این سر را بگفتم نزد ایشان
که تا ایشان نمانند این پریشان
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۴
نگار من چو در آید به خنده نمکین
نمک زیاده کند بر جراحت ریشان
چه بودی ار سر زلفش به دستم افتادی
چو آستین کریمان به دست درویشان
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۰ - باز رجوع کردن به قصه حضرت موسی علیه السلام
چون بدی این روا که من ز ایشان
جستمی اجر همچو بیکیشان
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۵ - در بیان آنکه حق تعالی را دانستن و شناخت سهلتر است از شناختن اولیاء زیرا که حق تعالی از آفتاب ظاهرتر است چنانکه بیان کردیم که هر شخص را به هنر و صنعتش فهم کنند و بدانند همه عالم صنع حق است؛ چون پنهان باشد؟ بلکه هفتاد و دو ملت مُقرّند به خدایی او اما شناخت اولیاء مشکل است زیرا که صنعت و هنر ایشان همچو ایشان پنهان است که اولیاء الله تحت قبابی لایعرفهم غیری
گنج پنهانیاند درویشان
خنک آن کاو نشست با ایشان