گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۷۵ - الحروف

 

ظهوراتی که بینی زان نظر شد

صفات و اسم اول جلوه گر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۱۷ - تحقیق آیه النور

 

زهر منفذ بنوعی جلوه گر شد

توان دیدن چوساری در بصر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۱ - باب‌العین العالم بفتح اللام

 

چو خورشید وجودش پرده در شد

بصورت‌های ممکن جلوه‌گر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۱ - العالم بکسراللام

 

ز راه علم عالم با خبر شد

درخت بهره بخشش بارور شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۳ - عبدالسمیع و البصیر

 

هر آن کز حق چنین صاحب نظر شد

بخاصه مظهر سمع و بصر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۷ - عبدالضار و النافع

 

بعالم فعل فاعل چون ثمر شد

به نسبت هم عیان در نفع و ضر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۰۴ - العبره

 

زوی هر شاخ خشکی خشکتر شد

درخت سبز و تر ز او بارور شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۲ - المناصفه

 

زهی فرزند کان فخر پدر شد

بهشت از خاک پایش مفتخر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۷ - المهیمون

 

باو فرمود «اقبل» پیشتر شد

جمالش دید و از خود بیخبر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۱ - نورالانوار

 

نخستین کان هویت پرده در شد

در اسماء و صفاتش جلوه‌گر شد

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۹ - حرف الیاء یاقوته الحمراء

 

تعلق یافت با جسم و کدر شد

ز بیرنگی برنگی منغمر شد

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۶ - گوهر اشک

 

به فلک، بانگ ناله ام بر شد

گوش گردون، ز ناله ام کر شد

نه فراق توام به خواری کشت

نه وصال توام میسر شد

دیده ام بسکه ریخت گوهر اشک

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۶۰ - حدیث تشنگی

 

چو در کرب و بلا سبط نبی بی یار و یاور شد

سرش از تن جدا از خنجر شمر ستمگر شد

تنی کز روشنی روشن تر از در و گهر بودی

زخون حنجرش رنگین تر از یاقوت احمر شد

زطوفان حوادث، سر نگون شد کشتی عمرش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

چون شه تشنه لبان، بی کس بی یاور شد

وقت جان بازی شهزاده علی اکبر شد

همچنان سرو خرامان، ببر مادر شد

صدف دیده اش از اشک، پر از گوهر شد

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۰ - در مصیبت غریب الغربا(ع)

 

قبله هفتم رضا چون ار مدینه در بدر شد

عازم ملک خراسان خسرو جن و بشرشد

حضرت روح‌الامین در عرش اعلی نوحه‌گر شد

احمد مرسل به جهت دل غمین و دیده‌تر شد

آسمان گفتا تقی از جور مامون بی‌پدر شد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۰ - در مصیبت غریب الغربا(ع)

 

قبله هفتم رضا چون ار مدینه در بدر شد

عازم ملک خراسان خسرو جن و بشرشد

حضرت روح‌الامین در عرش اعلی نوحه‌گر شد

احمد مرسل به جهت دل غمین و دیده‌تر شد

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۰ - در مصیبت غریب الغربا(ع)

 

آسمان گفتا تقی از جور مامون بی‌پدر شد

عاقبت مامون پی اطفاء نور دادگر شد

از غم مظلومی سبط نبی خونین جگر شد

کی صبا گر در مدینه از خراسانت گذر شد

زودتر خود را رسان جانا که هنگام سفر شد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱ - کتاب القطعات و النصایح

 

چو اندر کنج زندانش مقر شد

همان مظلوم از وی باخبر شد

صامت بروجردی
 

غبار همدانی » لیلی و مجنون

 

به دل زخم فراقش کارگر شد

چنان کز چشم خود بیمارتر شد

غبار همدانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

افسانه بد مستی ما دوش سمر شد

هم شحنه و هم شیخ از این قصه خبر شد

از حالت پیری و جوانی سخنی نغز

سر بسته بگویم که شبی بود و سحر شد

یکدانه از این خرمن مائی و توئی بود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲