گنجور

 
صفی علیشاه

چنین گویند ارباب معانی

که عالم نیست غیر از ظل ثانی

نباشد جز وجود حق باهر

تمام ممکنات اندر مظاهر

چو خورشید وجودش پرده در شد

بصورت‌های ممکن جلوه‌گر شد

ظهورش بالتعین نزد آگاه

مسمی گشت بر اسم سوی الله

ز حیث اعتباری کآن اضافت

بسوی ممکناتست از لطافت

وجودی بهر ممکن نیست الا

بمحض اعتبار و نسبت از ما

وگرنه خود وجود او عین حق است

همه غیب و شهود او عین حق است

بمعدومیت خود کل ممکن

بود ثابت بعلم حق و کائن

حق اندیشان که بر حق راه جویند

مگر آنرا شئون ذات گویند

بود عالم مثال جسم و صورت

درآن حق است هم روح هویت

تعینها وجود واحدی را

که آیانند بود واحدی را

همه احکام اسم ظاهر اوست

ز جلوه باطن بس قاهر اوست