گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را

 

داستان‌های من بیاد آورد

وز ری و کار ملک صحبت کرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۳ - محشور شدن دو خانواده

 

لیک چون گرم گشت در کف مرد

غیر نرمی چه می‌تواند کرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

چون منی را چه باک گر آزرد

چون تویی را چرا ز خاطر برد؟

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

«‌فرخی‌» فتح ری به‌نظم آورد

در رهش فرش تهنیت گسترد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

در شگفتم که با چنین غم و درد

سال دیگر چکار خواهم کرد!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۸ - حکایت پیشوای سمرقند

 

به ستم خلق پیشه‌ور افشرد

پیشه‌ور شکوه پیشوا را برد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۸ - حکایت پیشوای سمرقند

 

گفت با اشک تفته و دم سرد

چون تویی سر، کجا بریم این‌درد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما

 

شه کجا ملک خوبش یغما کرد

گربه باشد که زاد بچه و خورد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

 

پاسبان وکلانتر و شبگرد

همه دزدند و ناکس و نامرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان

 

بود هتاک و ناکس و نامرد

دیگران را به خوی خود پرورد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » دل مادر » شکوهٔ عروس از مادر شوهر!

 

مرد نادان ز سرکینه و درد

بین که با مادر بیچاره چه کرد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۴۹
۳۵۰
۳۵۱
۳۵۲
۳۵۳
۳۵۶
sunny dark_mode