گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۷ - بسحق شیرازی

 

خور در رواق ازرق چون رو نهد به زردی

یاد آیدم مزعفر در صحن لاجوردی

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

گفتی ز چه دوش آن همه جاری کردی

وز ناله ی خود مرا به جوش آوردی

زخمی که ز تیر غمزه راندی به دلم

گر برتو زدند و زنده ماندی مردی

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

ای دوست که ترک دوستان کردی

تاچندبه کام دشمنان گردی

ازما ز چه بی گنه برنجیدی

آخر ز چه بی سبب بیازردی

هرگز لطفی به ما نفرمودی

[...]

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه

 

هزار حیف که لب تشنه و جوان مردی

توان و تاب از این پیر ناتوان بردی

وفایی شوشتری
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴ - الاتصال

 

همانا بر کلامم بر نخوردی

باین تحقیق نیکو پی نبردی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۶ - و من المتعرفین

 

ثنای بحر داند رهنوردی

که از دریا ز نعلش خاست گردی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۳ - عبدالمحصی

 

ز ثبتش نیست خارج هیچ فردی

ز ضبطش نیست بیرون خار و وردی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۰۳ - عبدالصبور

 

بود عبدالصبور این نوع مردی

دواهست ار که باشد اهل دردی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۴ - الوقت

 

شنو از وقت گر خود ره نوردی

شناسی گر که قدر وقت مردی

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۴ - آتش غم

 

چه شد که ای گل من! این چنین تو پژمردی

چراغ محفل من از چه زود افسردی

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۴ - مرثیه در خرابه شام

 

می‌خواستی ز اول از من جدا نگردی

تا من نمی‌کشیدم ز اطفال رنگ زردی

دردی به سینه دارم اما چگونه دردی

تو آنچه دوش کردی از تیر غمزه کردی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب

 

مرا چرا ز علی اکبرم جدا کردی

جوان نو سفرم را چرا نیاوردی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱ - کتاب القطعات و النصایح

 

ز نخل سرکش خود میوه خوردی

سزای کرده‌های خویش بردی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی زن و فرزند

 

پدر را کاین همه وصفش شمردی

به چون من دشمنی آخر سپردی

صامت بروجردی
 
 
۱
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
sunny dark_mode