گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

اسم شریفش شیخ احمد و کنیتش ابواسحق مشهور به اطعمه و سبب این لقب اینکه او سخن در وصف اطعمه می‌فرموده. بعضی او را مردی خوش طبع شمرده‌اند و حال آنکه شیخی بزرگوار و فاضلی عالی مقدار، صاحب وجد و حال و مجموعهٔ صفات کمال است. به خدمت شاه نعمت اللّه کرمانی رسیده و ارادت حاصل کرده. به بعضی از اشعار سید نعمت اللّه اقتفا نموده و از آن جمله شاه نعمت اللّه گفته:

گوهر بحر بیکران ماییم

گاه موجیم و گاه دریاییم

او گفته:

رشتهٔ لاک معرفت ماییم

گه خمیریم و گاه بغراییم

سید چون او را دیده فرموده: رشتهٔ لاک معرفت شمایید. به سید در جواب گفته که ما نمی‌توانیم از اللّه گفت، از نعمت اللّه می‌گوییم. جناب شاه داعی اللّه شیرازی با وی معاصر و معاشر و وی را تمجید کرده. مرثیه در وفاتش به نظم آورده. غرض، شیخ اشعار بسیار از هر مقوله دارند وبیشتر مصارع شمس الدین محمد حافظ شیرازی را به تضمین در شعر خود می‌آورند. مرقدش در تکیهٔ چهل تنان شیراز، و این چند بیت از اوست:

گیپاپزان سحر که سر کله واکنند

آیا بود که گوشهٔ چشمی به ما کنند

٭٭٭

چون از درون خربزه واقف نشد کسی

هرکس حکایتی به تصور چرا کنند

٭٭٭

روزه داری و قناعت هوسم بود ولی

چشمکی می‌زند آن برهٔ بریان که مپرس

کس به بالای مزعفر مکناداش ترش

که چنانم من ازین کرده پشیمان که مپرس

٭٭٭

حکایت عدس و سفرهٔ خلیل اللّه

ز من بپرس که مداح نعمت اللّهم

٭٭٭

پس از سی چله بر من کشف شد این راز پنهانی

که بورانی است بادنجان و بادنجانست بورانی

٭٭٭

خور در رواق ازرق چون رو نهد به زردی

یاد آیدم مزعفر در صحن لاجوردی