گنجور

 
صفایی جندقی

گفتی ز چه دوش آن همه جاری کردی

وز ناله ی خود مرا به جوش آوردی

زخمی که ز تیر غمزه راندی به دلم

گر برتو زدند و زنده ماندی مردی