گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۷ - پیغام فرستادن قباد کاوه به نزدیک کوش

 

بدان تا شود آگه از کار ما

ز مردان جنگی و نوسار ما

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱۲ - پیروزی قباد بر کوش

 

پس آن گه به یک بار پیگار ما

سرآید، برآید همه کار ما

ایرانشان
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما

دردا که نیستت خبر از روزگار ما

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم

ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما

بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی

[...]

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲

 

آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما

در نیک و بد موافق و انده گسار ما

وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش

زایشان همیشه عیش دل روزگار ما

رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۰ - خراج خواستن دارا از اسکندر

 

زبونی چه دیدی تو در کار ما

که بردی سر از خط پرگار ما

نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۶ - در علو مرتبه انسان

 

تو کجا دریابی این اسرار ما

گرچه سرگردان شدی در کار ما

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما

ای یوسف دیدار ما ای رونق بازار ما

نک بر دم امسال ما خوش عاشق آمد پار ما

ما مفلسانیم و توی صد گنج و صد دینار ما

ما کاهلانیم و توی صد حج و صد پیکار ما

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶

 

پرده‌ی دیگر مزن جز پرده‌ی دلدار ما

آن هزاران یوسف شیرینِ شیرین‌کار ما

یوسفان را مست کرد و پرده‌هاشان بردرید

غمزه‌ی خونیِ مست آن شهِ خمارِ ما

جان ما همچون سگانِ کوی او خون‌خوار شد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳

 

آمد بهار خرم آمد نگار ما

چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما

آمد مهی که مجلس جان زو منورست

تا بشکند ز باده گلگون خمار ما

شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷

 

یار ما دلدار ما، عالم اسرار ما

یوسف دیدار ما، رونق بازار ما

بر دم امسال ما، عاشق آمد پار ما

مفلسانیم و تویی، گنج ما دینار ما

کاهلانیم و تویی، حج ما پیکار ما

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را

 

چون دو دل شد موسی اندر کار ما

گاه خصم ماست و گاهی یار ما

مولانا
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

بشنو حدیث یار ما از ما نه از اغیار ما

شرح لب او می‌دهد شیرینی گفتار ما

دانی چه داریم آرزو سرهای ما در پای او

افتاده بر خاک درش دراعه و دستار ما

با سرو گوید قامتش هستی همین بالا و بس

[...]

همام تبریزی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

ای چراغ چشم توفان بار ما

بیش ازین غافل مباش از کار ما

هر زمانی در به روی ما مبند

گر چه کوته دیده‌ای دیوار ما

شکر آن که خواب می‌گیرد به شب

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

ای غم عشق تو یار غار ما

جز غمت خود کس نزیبد یار ما

کار ما با غم حوالت کرده‌ای

نی، به این‌ها برنیاید کارما

در ازل جان دل به مهرت داد و این

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟

که هجرانت چه می‌سازد همی با روزگار ما؟

چه ساغرها تهی کردیم بر یادت: که یک ذره

نه ساکن گشت سوز دل، نه کمتر شد خمار ما

به هر جایی که مسکینی بیفتد دست گیرندش

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

چو آشفته دیدی که شد کار ما

نگشتی دگر گرد بازار ما

میازار ما را، که کار خطاست

دلیری نمودن به آزار ما

به فریاد ما گر چنین می‌رسی

[...]

اوحدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode