آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
ای سرو گلستان چمن و لاله زار ما
پاینده باش ای مه و پاینده عمر باش
در بیشه جهان ز برای شکار ما
دریا به جوش از تو که بیمثل گوهری
کهسار در خروش که ای یار غار ما
در روز بزم ساقی دریاعطای ما
در روز رزم شیر نر و ذوالفقار ما
چونی در این غریبی و چونی در این سفر
برخیز تا رویم به سوی دیار ما
ما را به مشک و خم و سبوها قرار نیست
ما را کشان کنید سوی جویبار ما
سوی پری رخی که بر آن چشمها نشست
آرام عقل مست و دل بیقرار ما
شد ماه در گدازش سوداش همچو ما
شد آفتاب از رخ او یادگار ما
ای رونق صباح و صبوح ظریف ما
وی دولت پیاپی بیش از شمار ما
هر چند سخت مستی سستی مکن بگیر
کارزد به هر چه گویی خمر و خمار ما
جامی چو آفتاب پرآتش بگیر زود
درکش به روی چون قمر شهریار ما
این نیم کاره ماند و دل من ز کار شد
کار او کند که هست خداوندگار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به آمدن بهار و شادیهای آن اشاره دارد. شاعر از ورود نگار و محبوبش به زندگیاش صحبت میکند و با توصیف دلنشین طبیعت، شوری و نشاط بهار را وصف میکند. او از زیباییها و لذتهای موجود در بهار، نظیر گلها و جشنها سخن میگوید و میخواهد از این لحظات خوش بهرهبرداری کند.
شاعر همچنین به اهمیت عشق و دوستی اشاره میکند و به دنبال لحظاتی ناب و پرشور در کنار محبوبش است. در انتها، او به قدرت و حکمت خداوند اشاره میکند و به این نکته میپردازد که در نهایت، خداوند سرنوشت زندگی انسانها را رقم میزند. شعر در مجموع احساسی عمیق از شادی و زیباییهای بهار و عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بهار خوش و زیبا فرا رسیده و معشوقهام نیز آمده است. او مانند صدها ظرف شیرین کنار من قرار دارد و شادی و لطافت را به وجودم آورده است.
هوش مصنوعی: مهی بر سر رسیده که مجلس روح و جان ما را روشن و پرنور میکند، تا با نوری که از بادهی سرخ و خوشگوار میگیرد، حالت خوابآلودگی ما را بشکند.
هوش مصنوعی: خوشحال هستی که آمدهای و با شکوه و عظمت به جمع ما پیوستهای، ای درخت خوشعطر و زیبایی که در باغ و گلزار ما میدرخشی.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، همیشه درخشان و جاودان بمان. عمرت طولانی باد تا همیشه در عالم با قدرت و زیبایی، مایوس از شکار ما، بهترینی.
هوش مصنوعی: دریا به خاطر وجود تو به تکاپو افتاده است، زیرا تو چه گوهری بینظیر و باارزش هستی که در سختیها نیز درخشش خود را حفظ میکنی. ای دوستی که در کنار ما هستی و همیشه در یاد ما خواهی ماند.
هوش مصنوعی: در روزی که مردم مشغول لذت و جشن هستند، ما از بخششهای خداوند بهرهمند میشویم، و در روزهای نبرد، ما شجاعت و قدرتی همچون شیر و شمشیر معروف علی بن ابیطالب را داریم.
هوش مصنوعی: وضعیت تو در این غریبی و در این سفر چگونه است؟ حرکت کن تا به سوی سرزمین خود برویم.
هوش مصنوعی: ما به عطر و شراب و جامها نیاز نداریم، شما ما را به سمت جویباری که دوست داریم بکشید.
هوش مصنوعی: به سمت چهره زیبایی که نگاهش بر ما افتاده است، عقل ما در حال مستی و دلمان در حال بیقراری است.
هوش مصنوعی: ماه در حال ذوب شدن و در آتش عشق، مانند ما شده است. آفتاب نیز از چهره او یادگاری برای ما به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: ای روشنی صبح و زیبایی دلنواز ما، و ای نعمت پیوستهای که از تعداد ما بیشتر است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در مستی و شادکامی هستی، اما افت نکن و بیخیالی نکن. در هر کاری که انجام میدهی، به آن ادامه بده و به هر چیزی که در مورد ما گفته میشود، گوش بده.
هوش مصنوعی: به سرعت و با شدت، مانند آفتاب سوزان، آن جام را در دست بگیر و در چهره زیبای خود به نمایش بگذار، همانطور که قمر، پادشاه ما، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این کار نیمهتمام باقی ماند و دل من از آنچه انجام دادهام خسته شد. خداوندی که بر ما حاکم است، کارهای او را انجام میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
پامال ترکتاز خزان شد بهار ما
ای تیره روز ما و سیه روزگار ما
از تیرهروزگاری ما ره نمیبرد
دست سحر به دامن شبهای تار ما
بر خلق عید خویش مبارک که دهر خواند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.